بر روح تمام شیعیان تیغ زدند
بر مردترین مرد جهان تیغ زدند
خورشید به سینه، ماه بر سر میزد
انگاربه فرق آسمان تیغ زدند
سالروز شهادت امام علی(ع) تسلیت باد
مژده که شد ماه مبارک پدید
به عاصیان وعدهی رحمت رسید
ماهی سرشار از برکت و رحمت و عبادتهای پذیرفته شده برایتان آرزومندیم...
خداوندا رسان از ما سلامش
به گوش ما رسان یارب کلامش
به سوز سینهى مجروح زهرا
نما تعجیل در امر قیامش...
عید شما مبارک
آیه 12 سوره حجرات: یَّاءَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اجْتَنِبُواْ کَثِیراً مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلاَ تَجَسَّسُواْ وَلاَ یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضاً اءَیُحِبُّ اءَحَدُکُمْ اءَن یَاءْکُلَ لَحْمَ اءَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّاللّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ
ترجمه: اى کسانى که ایمان آوردهاید! از بسیارى از گمانها دورى کنید، زیرا بعضى گمانها گناه است(و در کار دیگران) تجسّس نکنید و بعضى از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد! پس آن را ناپسند مىدانید و از خداوند پروا کنید، همانا خداوند توبه پذیرمهربان است.
آنچه که زندگی انسان را از سایر حیوانات متمایز میکند و به آن رونق و حرکت و تکامل میبخشد، روحیه همکاری گروهی است و این در صورتی امکانپذیر است که اعتماد و خوشبینی بر همگان حاکم باشد و افراد به دور از هر گونه سوءظن و بدگمانی باشند، چرا که سوءظن اساس اعتماد متقابل را درهم میکوبد، پیوندهای تعاون را از میان برداشته و روحیه اجتماعی بودن را تضعیف میکند.
در زندگی فردی نیز اگر انسان با افکار منفی یعنی احساس ناتوانی و خودکمبینی همراه باشد در حقیقت سیستم دفاعی خود را علیه خویش فعال نموده و زمینهساز شکست درونی خویشتن میشود، به عبارت دیگر همه ما اگر به طور مداوم اندیشهها و افکار منفی را در سر بپرورانیم و از کاه، کوهی بسازیم و تمام رفتارهای دیگران را حمل بر دشمنی و تحقیر نماییم، به تدریج این افکار منفی بر ما مسلط میشود و ناخودآگاه بخش عظیمی از تواناییهای بالقوه و بالفعل خود را هدر میدهیم و در نتیجه بیحوصله، افسرده، عصبی و ناتوان میشویم، همه چیز و همهکس در نگاه ما منفی، غمانگیز و ناامیدکننده خواهد بود و از آنچه داریم هیچ لذتی نمی بریم و احساس خوبی هم نداریم.
بنابراین، بدبینی سرچشمه همه ناراحتیهای روحی و روانی و موجب اضطراب و نگرانی است و شخص بدبین، بیشتر از دیگران غمگین، خود خور و ناراحت است و به علت گمانهای بدی که درباره اشخاص و پدیدهها دارد، بسیار در رنج و عذاب درونی است. در نتیجه از همنشینی با دوسـتـان و رفـت و آمـدهـای مـفید اجتناب میورزد و به تنهایی و عزلت بیشتر تمایل دارد و از شادی و نشاط روحی بیبهره است و شاید کار به جایی برسد که از همه کس و همه چیز هراس پیدا میکند و هر تحرکی را از سوی هر کس به ضرر خود میبیند و چنین تصورمی کند که همگان کمر به نابودی و حذف او بـسـتهاند.
انسان بدگمان در اثر دوری از مـعــاشــرتهــای ســودمـنـد و فـاصـلـه گـرفـتـن از دیگران، از تکامل و رشد فکری باز میماند و همیشه تنهاست و از تنهایی رنج میبرد و از کمترین صفای روحی برخوردار نیست. آنکه زندگیاش همراه با سوء ظن است همیشه در دل به بدگویی و غیبت دیگران مشغول و از این جهت است که برخی از علمای اخلاق از سوء ظن به عنوان غیبت قلبی و باطنی نام بردهاند.
همچنین درجمعی که دیدگاههای منفی و گمانهزنیهای بیدلیل در مورد دیگران امری رایج و عادی در اذهان عموم افراد باشد، دوستی و الفت از میان آنها رخت بر میبندد و حجم غیبت به سبب بدگمانی افزایش مییابد.
بدگمانی و سوءظن نوعی ستمگری در حق دیگران است و باعث افزایش ترس میان آحاد جامعه میشود زیرا مردم پیوسته در هراس میباشند که مبادا بیدلیل در معرض اتهام قرار بگیرند و آبـرویشـان بـه مـخـاطـره بـیـفـتد. پس بدبینی بزرگترین مانع همکاریهای اجتماعی، اتحاد و پـیـوستگی دلهاست و سبب گوشهگیری، تکروی و خودخواهی انسانها میشود وچه بـسـا افـراد ارزنـدهای کـه مـیتوانستند منشاء کـارهـای مـهم و ارزشمند باشند، اما براثر بدگمانی خود یا بدگمانی دیگران نسبت به آنها از پیشرفت و ترقی بازماندهاند.
راهکارهای رهایی از سوءظن و بدبینی:
ممکن است گفته شود که گمان خوب یا بد یا به اصطلاح مثبتنگری یا منفینگری امری اختیاری نیست، بنابراین چگونه میتوان از آن جـلــوگـیــری کــرد؟ در هـمـیـن راسـتـا تـوصـیـههایی از سوی علمای اخلاق بیان گردیده که به اختصار برایتان بازگو میکنیم:
1- منظور از نهی از سوءظن، نهی از ترتیب اثر دادن به آن است، یعنی هرگاه گمان بدی نسبت به شخصی مـسـلـمان در ذهن پیدا شد در عمل نباید کوچکترین اعتنایی به آن کرد، یعنی نحوه تعامل خود را تغییر ندهیم. بنابراین آنچه گناه است ترتیب اثر دادن به گمان بد میباشد.
2- پرهیز از همنشینی با افراد ناپاک و ناسالم و نامتعادل، زیرا انسان بر اثر همنشینی با آنها از ویژگیهای اخلاقی ایشان تأثیر می پذیرد و کمکم به افراد خوبی که با او همرنگ و همعقیده نیستند، بدبین میشود.
3- کنترل مجاری ادراکات، چرا که قرآن کریم در آیه 36 سوره اسراء تمام مجاری فهم انسان را مسئول دانسته است. پس قطعاً چشم و گوش ودل همگی مسئول میباشند. اگر کنکاشی در علل پیدایش سوءظن داشته باشیم میبینیم که ادراکــات حـسـی و بـالاخـص دیـدنـیهـا و شنیدنیهای ما در شکل دادن افکار و تخیلات ما سهم به سزایی دارند، در نتیجه یکی از بهترین راههای تدبیر خواستها و تسلط بیشتر بر خود و پیروزی بر خواهش نفسانی و وسواس شیطانی در مورد متهم کردن دیگران، مهار ادراکات و بیش از همه مهار چشم و گوش است.
4- توجه به آثار بد منفی نگری و سوء ظن و دقت در آیات و روایاتی که سوء ظن را تقبیح کرده و به حـسـن ظن تشویق نمودهاند. شایان ذکر است، هیچکس نباید کاری کند که مردم به او ســوءظــن پـیـدا کنند و سخن پایانی اینکه از بــارزتــریــن نـشـانـههای نابسامانی روحی و روانی، سوءظن و بـدگمانـی است. همچنانکه پیامبر(ص) در این مورد فرمودند: از ظن و گمان پرهیز کنید زیرا کـه ظن و گمان، دروغ ترین سخنان است.
منبع: سایت عصر ایران www.asriran.com/fa/news/85221
جهان پرشتاب در حال تحول و حرکت به سوی توسعه یافتگی است. آموزش مهارتهای شهروندی و افزایش توان رویارویی با مسائل و مشکلات جامعه از اهمیت بیشتری نسبت به آموزش مواد خام برخوردار شده است به نحوی که به نوآوری، خلاقیت، تحلیل و استنباط و نیز پرورش شخصیت مستقل و توانمند که از قدرت تفکر، دقت و واقعنگری در مسائل مختلف علمی و اجتماعی برخوردار باشد توجه خاصی میشود. برعکس به رشد کمی سواد که تنها اعتبار مدارک علمی را خدشهدار و به جایگاه سواد در ذهن جامعه لطمه میزند، به عنوان ملاک توسعه یافتگی و پیشرفت نگریسته نمیشود.
هر جامعهای برای پیشرفت و بهبود زندگی افرادش به پرورش انسانهایی با شخصیت مستقل، توانا، خلاق و آموزشهای کاربردی نیاز دارد. دوره پیشدبستانی و دبستانی میتواند بهترین زمان برای پرورش و آماده کردن فکر و ذهن انسانهای یک جامعه باشد. به نحوی که خمیر مایه شخصیتی آنها بهتدریج و به نرمی از عواطف و احساسات به سوی قالببندی عقلمدار هدایت شود. چگونگی آموزش در این مرحله بسیار حساس است. تنها افراد تعلیم دیده و با انگیزه میتوانند عهدهدار این مسئولیت شوند.
ادامه مطلب ...نخلها تشنهی شط العرب زمزم تست
تشنگی بر لب تب سوختهی علقم تست
خیمه در آن طرف سدره بر افراشتهای
هشتمین باغ جنان منتظر مقدم تست
میوزد از نفس گرم صبا عطر بهشت
باد خود زندهی جاوید مسیحا دم تست
ای که با زخمهی زخمت شده هستی به سماع
کربلا پردهای از سمفونی اعظم تست
لالهها از دل گودال سر آورده برون
دشتها پر شفق از تابش جام جم تست
کیست این تشنهی سودا زدهی بحر به دوش؟
که دو دست قلمش سبزترین پرچم تست
ای سفر کرده! پس از کوچ غریبانهی تو
زینب در به درت آینهدار غم تست
ای که در خاتم انگشتریات نقش وجود!
کربلا شعلهای از شعشعهی خاتم تست
شاعر: کاظم نظری بقا
عرصهی عالمین یئنه وضعی بلالی گورسهنیر،
یوخسا ثباتِ عالمین حینِ زوالی گورسهنیر!
آینهی جهاندا بیر سرعتیِ غم نمالهنیر،
وقعهی نوح دور مگر کیم یئنه ابتدالهنیر؟
یوخسا سنینِ عالمین گونلری انتهالهنیر؟
یاکی، مهِ محرّمین تازه هلالی گورسهنیر،
ای افق، اولما منجلی عرصهی فاجعات اوچون،
ائتمه عیان هلالینی ماتمِ کاینات اوچون،
تیغ جفایه کسمه بو تشنهلری فرات اوچون،
نهر فراته باخ، نئجه ماء زلالی گورسهنیر!
آی آچیلان صباخِ غم، شام اول آچیلما بیر زمان!
یثرب و مکه سرورین سالما بلایه، الامان!
گرچی عراقه جلب ائدیر میرِ حجازی کوفیان،
لیک بو یولدا اونلارین اوزگه خیالی گورسهنیر!
گئتمه، دور، ای قطار غم! گور اوجالان نوالری،
چکمه دیار غربته بو وطن آشنالری،
دوز دئییل اهل کوفهنین عهدلری، وفالری،
عهد شکندیر عاقبت، گرچی وفالی گورسهنیر!
گریهی زاریم ائتمهدی عالمی غرق اشک تر،
جانِ جهانی توتمادی آتشه، اودلانان جگر،
باشلا فغانه باری، ای بولبولِ طبعِ نوحهگر،
سنله بلالی «صابرین» باشی بلالی گورسهنیر
میرزه علی اکبر صابیر
باخدی چون اکبرینین نیزده لیلا اوزونه،
گوردی زلفی توکولوب چون شب یلدا اوزونه،
گلدی شوره دئدی: ای شمع شبستانیم اوغول،
یئتمهدین کام مراده مه تابانیم اوغول،
حشره تک دیلده قالیب چخمادی بو جانیم اوغول،
گلمهییدی آنان، ای کاش، بو دونیا اوزونه
ای صبا! بیرجه اس، اول زلف پریشانی داغیت،
خانمان دل ویرانهی لیلانی داغیت،
دلی ویرانهی لیلا کیمی دونیانی داغیت،
قویما دوشسون داخی اول زلف سمنسا اوزونه
چون کنار ائتدی صبا زلف شکن پر شکنی،
گورونوب هاشمی خال ایله خط والحسنی،
محو اولوب جملهسی توکدویئده دف، دائرهنی،
بیر باخیب اکبره، بیر باخدیلا لیلا اوزونه
قاشلارین طاغی اوغول سورهی یاسین اوخویور،
باخسا هر کیم اوزونه آیهی تحسین اوخویور،
اهل قرآندی بولار جملهسی «طا- سین» اوخویور،
نئجه چکدیله قیلینج مظهر «طاها» اوزونه؟
دئدیلر کیمدی بو عورت بیزی نالان ائلهین،
یوخسا لیلادی بو مجنون کیمی افغان ائلهین،
سنی، ای تازه جوان قانینا غلطان ائلهین،
نئجه محشرده باخار حضرت زهرا اوزونه؟
ائتدیلر چاه زنخدانینا حسرتله نظر،
زر خرید اولماق اوچون بیر- بیرینه وئردی خبر،
توکدولر شمعِ زلیخالاری چون اشک بصر،
باخدیلار حسرتایله یوسف بطحاء اوزونه
عارضین صفحهی انجیل خداوند ودود،
نیزه باشیندا باشین هم اوخویور سورهی هود
دئیهسن نیزه آیاغیندا دوروب قوم یهود،
دارین اوستونده باخیرلار هامی عیسی اوزونه
مظهر حسننه عنبر رخ آلیندی سنین،
آیهی «شمس ضحا» مهر جمالیندی سنین،
سورهی «نون- قلم» هاشمی خالیندی سنین،
کاکلین پرده چکیب لیلة الاسرا اوزونه
باشداکی شور شهادتدی سنین تاجین اوغول،
عارضین کعبه، حرملر هامی حجاجین اوغول،
رفرفین نیزه مبارکدی بو معراجین اوغول،
قاشلارین قبلهدی «قوسین او ادنی» اوزونه
گه اوزون آئینهی مصحف و تورات و زبور،
آتش طور تجلّادی جمالیندا ظهور،
مصر دیر شام بو قبطیلره، یا وادی طور،
آل فرعون گلیب باخماغا موسی اوزونه
«صابرا» هر ایل عزا ساخلا علی اکبره سن،
کربلاده گلیب آغلا، او شهِ داوره سن،
گل قیامتده بو جمع ایله صف محشره سن،
قالما حسرت ایکی دونیاده بو مولا اوزونه
میرزه علی اکبر صابیر
آنگاه که تنها شدی و در جستجوی یک تکیهگاه مطمئن هستی، بر من توکل نما(نمل/79).
آنگاه که نومیدی بر جانت پنجه افکنده و رها نمیشوی، به من امیدوار باش(زمر/53).
آنگاه که سرمست زندگانی و مغرور به آن شدی، به یاد قیامت باش(فاطر/5).
آنگاه که در پی تعالی و کمال هستی، نیتت را پاک و الهی کن(فاطر/29-30).
آنگاه که دوست داری به آرزویت برسی، به درگاهم دعا کن تا اجابت نمایم(غافر/60).
آنگاه که دوست داری کسی همواره به یادت باشد، به یاد من باش که من همواره به یاد تو هستم(بقره/152).
آنگاه که دوست داری با من هم سخن شوی، نماز را به یاد من بخوان(طه/14).
آنگاه که روحت تشنه نیایش و راز و نیاز است، آهسته مرا بخوان(اعراف/55).
آنگاه که شیطان همواره در پی وسوسه توست، به من پناه ببر(مومنون/97).
آنگاه که لغزشها روحت را آزرده ساخت، در توبه به روی تو باز است(قصص/67).
آنگاه که در تنگنای معاش زندگی، روزنه امید نداری ببخش و انفاق کن و وسعت رزق، از من بخواه(سباء/39).
آنگاه که می خواهی خوشبختی را گرم در آغوش کشی تسلیم درگه من باش(زمر/54).
آنگاه که خواهان رسیدن به سرزمین سبز بندگی هستی مرا بپرست تا به راه راست هدایت شوی(یس/61).
آنگاه که می خواهی ثروتمندترین و توانگرترین باشی مالت را در راه من صرف کن تا آن را زیاد کنم(تغابن/17).
آنگاه که روحت در حسرت یک سنگ صبور، در تب و تاب است به هنگام صبح و شام خدای را تسبیح بگوی(آل عمران/41).
آنگاه که منیت و غرور در بند بند وجودت ریشه دوانید سجده کن و تقرب بجوی(علق/19).
آنگاه که در ورطه غفلت و بیخبری از یاد خدا غرق در نعمت شدی به هوش باش که در عرصه آزمون الهی به سر میبری(جن/17).
آنگاه که مغرور به زندگانی شدی هوشیار باش که شیطان در فریب توست(فاطر/6-5).
آنگاه که خواهانی که لحظه به لحظه نعمت بر تو افزون شود نعمات الهی را شاکر باش تا آنها را زیاد کنم(ابراهیم/7).
آنگاه که در فراز و نشیب زندگی غافل از یاد خدا در حال بریدنی از رحمت لایزال الهی مایوس مباش(عنکبوت/23).
شهادت امیرالمومنین امام علی(ع) را به خدمت تمامی دوستان عزیز تسلیت عرض مینمایم.
نه فقط مسجدیان سر به گریبان تواند
نخل و چاه و شب و صحرا همه گریان تواند
دامنت با چه گنه سرخ شد از خون سرت
ای که خلق دو جهان دست به دامان تواند
ای به خون خفته بگو کیسهی خرمات کجاست
فقرا منتظر سفرهی احسان تواند
کودکانی که گرسنه همه رفتند به خواب
به عزیزان تو سوگند عزیزان تواند
نخلها در عطش اشک تو بردند به سر
چاهها منتظر نالهی پنهان تواند
اختران شیفتهی حال نماز شب تو
کوهها منتظر نغمهی قرآن تواند
اشک مظلومی تو میچکد از دیدهی ما
پارههای دل ما برگ گلستان تواند
آسمانها همه گریند به مظلومی تو
عرشیان سوختهی سینهی سوزان تواند
گیسوی حور پریشان شده در باغ بهشت
نه فقط زینب و کلثوم پریشان تواند
نه دل "میثم" دلسوخته ای جان جهان
هر چه دل هست همه زائر ایوان تواند
امشب چه سینهسوز است بانگ اذان مولا
خیزد صدای تکبیر از عمق جان مولا
از لحظههای افطار در شوق وصل دلدار
بر چهره میدرخشید اشک روان مولا
مولا گشوده آغوش بهر وصال جانان
قاتل به مسجد آید بر قصد جان مولا
زهرا کنار محراب با ذکر واعلیّا
یا فاطمه است امشب ورد زبان مولا
زخم سر علی را دیدند اهل مسجد
دردا که نیست پیدا زخم نهان مولا
ای نخلها بگریید ای چاهها بنالید
دیگر علی ندارید ای دوستان مولا
حق علی ادا شد فرق علی دو تا شد
سرهایتان سلامت ای خاندان مولا
ای دوستان بیایید با من به شهر کوفه
تا سر نهیم امشب بر آستان مولا
ریزید ای یتیمان در سفرههای خالی
خون جگر به جای خرما و نان مولا
«میثم» دگر امیدی در ماندن علی نیست
از دست رفته دیگر تاب و توان مولا