منم پروردگارت
خالقت از ذره ای ناچیز
صدایم کن، مرا
آموزگار قادر خود را
قلم را، علم را، من هدیه ات کردم
بخوان ما را
منم معشوق زیبایت
منم نزدیک تر از تو، به تو
اینک صدایم کن
رها کن غیر ما را، سوی ما باز آ
منم پروردگار پاک بی همتا
منم زیبا، که زیبا بنده ام را دوست می دارم
تو بگشا گوش دل
پروردگارت با تو می گوید:
تو را در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
بساط روزی خود را به من بسپار
رها کن غصه یک لقمه نان و آب فردا را
تو راه بندگی طی کن
عزیزا، من خدایی خوب می دانم
تو دعوت کن مرا بر خود
به اشکی یا صدایی، میهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست می دارم
طلب کن خالق خود را
بجو ما را
تو خواهی یافت
که عاشق می شوی بر ما
و عاشق می شوم بر تو
که وصل عاشق و معشوق هم
آهسته می گویم، خدایی عالمی دارد
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسب های خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن
تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن، اما دور
رهایت من نخواهم کرد
بخوان ما را
که می گوید که تو خواندن نمی دانی؟
تو بگشا لب
تو غیر از ما، خدای دیگری داری؟
رها کن غیر ما را
آشتی کن با خدای خود
تو غیر از ما چه می جویی؟
تو با هر کس به جز با ما، چه می گویی؟
و تو بی من چه داری؟ هیچ!
بگو با من چه کم داری عزیزم، هیچ!!
هزاران کهکشان و کوه و دریا را
و خورشید و گیاه و نور و هستی را
برای جلوه خود آفریدم من
ولی وقتی تو را من آفریدم
بر خودم احسنت می گفتم
تویی زیباتر از خورشید زیبایم
تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا، چیزی چون تو را، کم داشت
تو ای محبوب تر مهمان دنیایم
نمی خوانی چرا ما را؟؟
مگر آیِا کسی هم با خدایش قهر می گردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی
ببینم، من تو را از درگهم راندم؟
اگر در روزگار سختیت خواندی مرا
اما به روز شادیت، یک لحظه هم یادم نمی کردی
به رویت بنده من، هیچ آوردم؟؟
که می ترساندت از من؟
رها کن آن خدای دور
آن نامهربان معبود
آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت، خالقت
اینک صدایم کن مرا، با قطره اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را
با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکیم
آیا عزیزم، حاجتی داری؟
تو ای از ما
کنون برگشته ای، اما
کلام آشتی را تو نمیدانی؟
ببینم، چشم های خیست آیا، گفته ای دارند؟
بخوان ما را
بگردان قبله ات را سوی ما
اینک وضویی کن
خجالت می کشی از من
بگو، جز من، کس دیگر نمی فهمد
به نجوایی صدایم کن
بدان آغوش من باز است
برای درک آغوشم
شروع کن
یک قدم با تو
تمام گام های مانده اش با من
کلمه ها بر احساس ها و اندیشه ها تاثیر می گذارند، احساس ها بر افکار و کلمه ها مؤثرند، اندیشه ها بر کلمه ها و احساس ها تاثیر می گذارند.
بگوییم: از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم
نگوییم: ببخشید که مزاحمتان شدم
بگوییم: در فرصت مناسب کنار شما خواهم بود
نگوییم: گرفتارم
بگوییم: راست می گی؟ راستی؟
نگوییم: دروغ نگو
بگوییم: خدا سلامتی بده
نگوییم: خدا بد نده
بگوییم: هدیه برای شما
نگوییم: قابل ندارد
بگوییم: با تجربه شده
نگوییم: شکست خورده
بگوییم: قشنگ نیست
نگوییم: زشت است
بگوییم: خوب هستم
نگوییم: بد نیست
بگوییم: مناسب من نیست
نگوییم: به درد من نمی خورد
بگوییم: با این کار چه لذتی می بری؟
نگوییم: چرا اذیت می کنی؟
بگوییم: شاد و پر انرژی باشید
نگوییم: خسته نباشید
بگوییم: من
نگوییم: اینجانب
بگوییم: دوست ندارم
نگوییم: متنفرم
بگوییم: آسان نیست
نگوییم: دشوار است
بگوییم: بفرمایید
نگوییم: در خدمت هستم
بگوییم: خیلی راحت نبود
نگوییم: جانم به لبم رسید
بگوییم: مسئله را خودم حل می کنم
نگوییم: مسئله ربطی به تو ندارد
تلاش کنید! تلاش کنید همان گونه باشید که می گویید، تلاش کنید همان گونه رفتار کنید که از دیگران انتظار دارید. تلاش کنید همان گونه رفتار کنید که گرفتار عذاب وجدان نشوید. تلاش کنید تا راست گویی و صداقت عادت شما شود. تلاش کنید همیشه دنبال یادگیری باشید. تلاش کنید با پیدا کردن دوستان جدید دوستان قدیمی را هم حفظ کنید. تلاش کنید برای خوب کار کردن خوب هم استراحت کنید. تلاش کنید همیشه برای اطرافیانتان جذاب باشید. تلاش کنید اگر از کسی رنجیده اید، با خود او صحبت کنید، نه پشت سر او. تلاش کنید وقتی به موفقیتی می رسید، آنهایی که در این راه به شما کمک کرده اند را فراموش نکنید. تلاش کنید تا عهدی شکسته نشود و اگر هم می شکند، شما نباشید. تلاش کنید تا باور کنید دیگران وظیفه ای در قبال شما ندارند و عامل سعادت یا شقاوت هر کس خود اوست. تلاش کنید قدردان لطف دیگران باشید و با رفتار و گفتارتان آنها را از محبت پشیمان نکنید. تلاش کنید به هر چیز آنقدر بها بدهید که استحقاقش را دارد. تلاش کنید دنیا را با زیبایی هایش ببینید.
استاد مرحوم رحیم مؤذن زاده که به خاطر اذان مشهور و تاریخی اش در حافظه ایرانیان و بسیاری از مسلمین جای دارد، در سال 1304 در اردبیل در خانواده ای متولد شد که شاید بیش از یک قرن به فعالیت های مذهبی می پرداخته اند. پدرش، مرحوم شیخ عبدالکریم اردبیلی، مؤذن بود و زمانی که در مسجد امام تهران اذان می خواند، صدایش به طور زنده از رادیو پخش می شد. شیخ عبدالکریم اردبیلی، تا سال 1322 در منطقه اردبیل به وعظ و اذان گویی مشغول بود و نخستین بار به خاطر اذانی که در این سال در رادیو گفته بود، شهرت پیدا کرد و سپس تا سال 1326 برنامه سحری رادیو را به صورت زنده، از طریق مسجد امام(مسجد شاه سابق) اجرا می کرد و در سال 1329 از دنیا رفت.
رحیم، نعیم، سلیم، محمود و داوود پنج پسر عالم بزرگ شیخ کریم بودند؛ همه شان به غیر از محمود، مداح اهل بیت شدند و حالا چند دهه است که صدای آنها بخشی از هویت مذهبی ترک زبان ها را تشکیل می دهد.
در آن سالها یک فرانسوی هنرشناس و صاحب ذوق، صدای اذان مرحوم شیخ عبدالکریم را بر روی صفحهی گرامافون ضبط کرده بود که آن صفحه اکنون در یکی از موزههای فرانسه نگهداری میشود.
در خانواده مؤذن زاده که اغلب به فعالیت های مذهبی و اذان گویی پرداخته اند، رحیم مؤذن زاده، فرزند ارشد شیخ عبدالکریم است، راه پدر را با جدیت بیشتر پی گرفت و عملاً پس از درگذشت پدرش به جای او قرائت اذان را ادامه داد.
اذان مشهور مؤذن زاده که در گوشه روح الارواح آواز بیات ترک(زند) خوانده شده است، اذانی است که رحیم مؤذن زاده در سال 1334 در میدان 15 خرداد در استودیوی 6 خوانده است.
به روایت خود مؤذن زاده، او در حالی که روزهدار بوده میخواسته است اذانی بگوید تا برای فرهنگ ایران و اسلام یادگاری ارزنده باشد. مؤذن زاده برای ضبط این اذان گوشههای مختلفی را میآزماید، اما هیچ کدام مورد پسندش واقع نمیشود، تا این که مناسب ترین گوشه را برای قرائت اذان، روحالارواح میبیند. ایشان بارها گفته است: "از ضبط این اثر همیشه یک احساس غرور معنوی در طول سالهای گذشته با من همراه بوده است و اگر تنها همین ثروت معنوی باقی بماند برای من کافی است".
استاد موذن زاده در روزهای پایانی حیات خود، زندگیاش را اینگونه توصیف کرده بود: «من سال 1304 در اردبیل به دنیا آمدم، در آن دوران ما عوض دبیرستان مکتب میرفتیم. همه هم متدین بودند. خانوادهها در دورهی ما در ابتدای امر بچهها را با قرآن مانوس میکردند. ما هم پس از طی این مرحله به مدرسه حاج ابراهیم آمدیم. طلبه بودیم به اصطلاح امروز، ولی در حین طلبگی، این اذان با ما همراه بود. صبح و ظهر و عصر و شب در مسجد و اماکن مذهبی هر روز اذان میخواندیم، تا اینکه یک شب که پدرم در خیابان ایران اردبیل ساکن شد. او عادت داشت هر کجا که میهمانی هم برود صبح پشت بام رفته و اذان بگوید، صبح آن روزی که پدرم اذان گفت: امام جمعهی اردبیل گفته بود که من صدای ملکوتی میشنوم، ببینید این صدا از کجا میآید. آنها همه خانهها را گشته بودند تا اینکه صاحب خانهی ما گفته بود شیخ عبدالکریم اردبیلی اینجا آمده و اوست که اذان گفته است. ما را خواستند و آوردند در مسجد و در داخل مسجد به ما 2 تا اتاق دادند. مرحوم پدرم سال 1322 برای نخستین بار اذان را در رادیو گفت و همین طور تا 1326 که برنامهی سحری را به صورت زنده اجرا میکرد.
او در سال 1329 سکته کرد و من قبول کردم جای او اذان بگویم تا الآن که با این سن و سال هنوز مشغولم و افتخار دارم که با گفتن آن یک اذان، برای اسلام و مملکتم کاری کردهام. ما که نه ثروت داریم و نه مکنت و همین یک اذان برایمان بهترین خیر است.
هر روز تلفن میزنند و میگویند که این اذان خیلی زیبا گفته شده است، میدانید چرا؟ من جوابتان را میدهم برای این که باطن- اشاره به قلب- خوشگل است، برای این که این اذان را با دهن روزه پر کردم تا قربه الی الله باشد. این یک کار مادی نبود بلکه معنوی بود نتیجهاش را هم میبینید. واعظ تهرانی در جایی گفته بود اذان همه قبول باشد اذان است اما این اذان موذنزاده آدم را وادار میکند که به مسجد بیاید.
البته این اذان گفتن در خانوادهی ما موروثی است. 150 سال است که خانوادهی ما اذان میگویند. حتی زمانی که در اردبیل آن موقعها شناسنامه میدادند به تناسب شغل و حرفه نام خانوادگی انتخاب میکردند. به بابایم هم گفته بودند تو چیکارهای؟ گفته بود موذن. گفته بودند نام خانوادگی شما موذن است.
زمانی که سال 1329 پدرم فوت کرد و من جای او رفتم. گویندهها میگفتند اذان، اذانی که به وسیله استاد موذن، "زاده اردبیلی" گفته شده است. لذا این "زاده اردبیلی" از آن موقع به اسم ما اضافه شد. یک روزی هم تصمیم گرفتم تا یک اذان یادگاری را بگویم. در استودیوی 6 صدا و سیما هر گوشهای انداختم نشد تا اینکه آن را در روحالارواح آواز بیات ترک به این شکل که بیش از 50 سال پخش میشود گفتم. ما ایرانی هستیم و اذان ما باید برخاسته از خودمان باشد. الان اذان خوانهایی هستند که تقلید میکنند از عربستان و این پسندیده نیست و خود ما باید ابتکار به خرج دهیم. الآن 50 سال است که کسی نتوانسته روی این اذان من اذان بگوید حتی برادرم سلیم که آن صدای گیرا و زیبا را دارد و این خواست خداست. همان خدایی که میگوید اگر با من یک صدایی کنید، محبت شما را به قلوب همه میاندازم. البته 20 سال پیش میخواستم یک اذان دیگر به مدت 15 دقیقه که در وسط آن دعا است را پر کنم اما نگذاشتند و گفتند که اذان 6 دقیقه بیشتر نمیشود. ولی در کل میخواهم بگویم در هر کاری که خدا و اخلاص در نظر گرفته شود آن کار جواب مثبتی خواهد داشت».
مرحوم موذن زاده پس از هر بند از اذان، ادعیه و عباراتی را به حالت زمزمه قرائت میکرد، اما به خاطر محدودیت زمانی پخش اذان در صدا و سیما، اذان ایشان بدون آن ادعیه و عبارت پخش میشود و تنها همان بند مربوط به شهادت بر ولایت امام علی پخش میشود.
حاجی اذان خودش را خیلی دوست دارد، مخصوصا علیا ولی الله و حی علی خیرالعمل را. این دو جمله سخت ترین و زیباترین بخش اذان حاج رحیم است.
اذانش آنقدر دلنشین است که گویا برای اولین بار است اذان میگوید. کسی نتوانسته روی اذانش اذان بگوید، حتی برادرش سلیم که صدای گیرا و زیبایی دارد و از نظر استاد این خواست خدا بود.
بزرگان فن میگفتند اذانش زیباترین، گیراترین و موزیکالترین اذانی است که در همهی کشورهای اسلامی اجرا شده. اذان حاج رحیم در تاریخ اذان و تاریخ موسیقی ایران یک اتفاق است. دوست موسیقی شناسی سالها پیش میگفت: اگر خداوند بیات ترک را دوست نداشت، اذان موذن زاده در این نغمه این گونه جانها را به پرواز در نمیآورد. رحیم مؤذن زاده اردبیلی مؤذنی است که صدایش در روح و جان ایرانیان خانه دارد و نغمههای اذان او در دل مؤمنین و حتی غیر متدینین خوش نشسته است.
مؤذن زاده اردبیلی که زمانی در اردبیل زندگی میکرد، بعدها به مهر شهر کرج کوچید و در آنجا ساکن شد. این اذان گوی سرشناس ایرانی، در سن هشتاد سالگی بر اثر بیماری روز پنجشنبه 5 خرداد ۸۴ در تهران دعوت حق را لبیک گفت. روحش شاد...
منبع: سایت حوزه
رحیم موذن زاده اردبیلی اول مهرماه سال 1304 در اردبیل به دنیا آمد. اذانگویی و نوحهخوانی و منبری را از شیخ عبدالکریم به ارث برد و تا آخر عمر راه او را ادامه داد. خودش میگفت که اذانگویی در خانواده آنها، 150 سال قدمت دارد و نام فامیل آنها به همین دلیل موذن شده است؛ «زمانی که آن موقعها در اردبیل شناسنامه میدادند، به تناسب شغل و حرفه، نام خانوادگی انتخاب میکردند. به پدر بزرگم هم گفته بودند تو چهکارهای؟ گفته بود موذن. گفته بودند نام خانوادگی شما موذن است».
استاد رحیم در کودکی به مکتبخانه میرود و تحت نظر میرزا عزیز، قرآن و دستگاههای موسیقی را فرا میگیرد. به گفته خودش: «در آن دوران ما عوض دبیرستان مکتب میرفتیم. همه هم متدین بودند. خانوادهها در دوره ما در ابتدای امر، بچهها را با قرآن مانوس میکردند. ما هم پس از طی این مرحله، به مدرسه حاج ابراهیم آمدیم. طلبه بودیم به اصطلاح امروز ولی حین طلبگی، این اذان با ما همراه بود». پس از یادگیری اصول نوحهخوانی و اذانگویی، با همراهی پدر در مسجد اردبیل به اینکار مشغول میشود و گاهی نیز برای خواندن یک نوحه به شهرهای اطراف، خصوصا تالش میرود.
پسر به جای پدر:
با سکونت پدر در تهران، رحیم موذن برای تحصیل حوزوی رهسپار قم میشود. حاج مهدی سراج- از دوستان رحیم- میگوید: «وقتی شیخ کریم به تهران میآید، رحیم را برای درس خواندن به قم میفرستد. صدای رحیم آنقدر خوب بوده که دیگر همیشه او برای مجالس، در قم میخوانده است. مداحان قم پیش شیخ کریم شکایت کرده بودند که با آمدن رحیم ما از کار افتادهایم». رحیم درس خارج فقه میخواند و ظهرها در حرم حضرت معصومه اذان میگفت.
سال 1329 شیخ کریم فوت میکند و رحیم که فقط 25 سال سن دارد، به تهران میآید تا جای خالی پدر را در مسجد امام پرکند. خودش ماجرا را اینگونه تعریف میکند: «مرحوم پدرم سال 1322 برای نخستین بار اذان را در رادیو گفت و همین روند تا 1326 که برنامه سحری را به صورت زنده اجرا میکرد، ادامه داشت. او در سال 1329 سکته کرد و من قبول کردم جای او اذان بگویم تا الان که با این سن و سال هنوز مشغولم و افتخار دارم که با گفتن آن یک اذان، برای اسلام و مملکتم کاری کردهام. ما که نه ثروت داریم، نه مکنت و همین یک اذان برایمان بهترین خیر است».
در همین سال است که نام خانوادگی او نزد مردم از موذن به موذنزاده اردبیلی تغییر میکند. جعفر تعریف میکند که «وقتی شیخ کریم میمیرد و پدرم به جایش اذان میگوید، مجریان رادیو ایران برای معرفی او به مردم، «زاده اردبیلی» را به فامیل پدرم اضافه میکنند تا به شنوندگان بگویند او پسر شیخ کریم است. سر همین موضوع، «همه فکر کردند که نامخانوادگی پدر من موذنزاده اردبیلی است و همین نام هم تا آخر روی او ماند».
همسر رحیم موذنزاده اردبیلی تعریف میکند که حاج رحیم حدود سال 1330 به اردبیل میآید و از او خواستگاری میکند؛ «4 ماه بود که پدرش فوت کرده بود. ما عروسی کردیم و آمدیم تهران. خانوادههای ما با هم همسایه بودند و ساکن یک محله بودیم. به یکی از همسایهها رشوه داده بود و گفته بود که این دختر را برای من خواستگاری کن. من تا بعد از عقد ندیده بودمش. من را در آشپزخانه پدرم عقد کردند و بردند خانه او. آنجا برای اولینبار دیدمش. خودش میگفت قبلاً یکبار من را دیده بوده. با عمهام رفته بودم حمام. بعد که بیرون آمدیم، من پایم لیز خورد، زمین خوردم و آن موقع من را دیده بود».
حاج رحیم پس از ازدواج، دوباره به تهران باز میگردد. همسر آن مرحوم ادامه میدهد: «15 روز بعد از عروسی آمدیم تهران. اول بازار تهران مستاجر بودیم و بعد رفتیم خیابان سینا یک خانه کوچک گرفتیم. بعد آنجا را هم فروختیم و آمدیم آریانا(مالک اشتر) زندگی کردیم. آنجا هم چند سالی بودیم و آخر سر آمدیم اینجا(مهر شهر کرج). به گفته حاج عسگر عاشقی، خانه حاج رحیم در مهر شهر کرج، کوچک بود و او همیشه به شوخی این خانه را زندان موسی بن جعفر مینامیده است. همسر موذنزاده هم این موضوع را تایید میکند: «2 تا اتاق داشتیم و 6 تا بچه».
اتصال به بالا در رادیو:
تا سال 1334 که صدای حاج رحیم در رادیو ضبط شود، موذنزاده اردبیلی برای مسجد امام و رادیو ملی به صورت زنده اذان میگفت. خانم بخشش کن(همسر مرحوم استاد موذن زاده) میگوید: «ماه رمضان، هر روز با هم میرفتیم مسجد ارگ و من بیرون میماندم و او میرفت اذانش را میگفت و با هم برمیگشتیم خانه. از همانجا هم مستقیم در رایو پخش میشد».
جعفر موذنزاده اردبیلی- پسر ارشد حاج رحیم- میگوید: «سال 1334 پدر به رادیو میرود و از مهندس محبی- مسؤول استودیو 6- میخواهد که اذانش را ضبط کنند. ماه رمضان بود و از او میخواهند که برود بعد از افطار برای ضبط بیاید. پدر قبول نمیکند و میگوید الان باید اذانش را ضبط کنند. خودش میگفته آن روز حال خاصی داشته و گویا به ایشان الهام شده بود که باید اذان را همان لحظه برای ضبط بخواند. خلاصه مسؤولان رادیو قبول میکنند و پدر برای ضبط به استودیو میرود. به گفته خودش، وقتی برای ضبط این اذان به استودیوی رادیو رفته، اذان را در تمام گوشهها امتحان کرده و دیده که جا نمیافتد. همانطور که میدانید دستگاه بیات ترک یک حزن خاصی دارد و پدر هم در همین دستگاه، در گوشه روحالارواح، اذان را خوانده. میگفت وقتی اذان را در این گوشه خواندم، احساس کردم که به بالا وصل شدم. دیگر تا پایان اذان، در استودیو نبودم».
جعفر خاطره جالبی را نیز از قول پدرش از اولین ضبط این اذان در رادیو تعریف میکند: «وقتی پدر اذان را میخواند، یکی از خوانندههای مطرح موسیقی ایرانی که در حال تماشایش بوده، با تعجب از او میپرسد که اذان را در چه گوشهای خواندی؟ پدر هم میگوید گوشه روحالارواح. آن خواننده مشهور به او میگوید که تابهحال این گوشه را نشنیده بوده است».
خود حاج رحیم در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا این ماجرا را اینگونه تعریف میکند: «یک روزی تصمیم گرفتم تا یک اذان یادگاری بگویم. در استودیوی 6 صدا و سیما، هر گوشهای انداختم، نشد تا اینکه آن را در روحالارواح آواز بیات ترک به این شکل که بیش از 50 سال پخش میشود گفتم. ما ایرانی هستیم و اذان ما باید برخاسته از خودمان باشد. الان اذانخوانهایی هستند که از عربستان تقلید میکنند و این پسندیده نیست و خود ما باید ابتکار به خرج دهیم. الان 50 سال است که کسی نتوانسته روی این اذان من اذان بگوید؛ حتی برادرم سلیم که آن صدای گیرا و زیبا را دارد و این خواست خداست؛ همان خدایی که میگوید اگر با من یک صدایی کنید، محبت شما را به قلوب همه میاندازم».
موذنزاده اردبیلی در ادامه به نکتهای اشاره میکند که عدم تحقق آن تاسفانگیز است؛ «البته 20 سال پیش میخواستم یک اذان دیگر را به مدت 15 دقیقه که در میان آن دعا هم هست، پر کنم اما نگذاشتند و گفتند که اذان 6 دقیقه بیشتر نمیشود».
به گفته پسر او، موذنزاده تا 1357 و پیروزی انقلاب اسلامی، هر سال برای تجدید ضبط اذانش به رادیو میرفته: «از سال 34 به بعد، پدر هر سال برای ضبط به رادیو میرفت و اذانش را مجدد میخواند. اصلاً از طرف رادیو دستور بوده که این اتفاق بیفتد. تلویزیون الان بیشتر اذان ضبط شده سال 56 پدرم را پخش میکند. کانال 5 که همیشه این اذان را پخش میکند ولی بعضی اوقات دیدهام که کانالهای 1 و 3، اذان ضبط شده سالهای 34 و 35 را پخش میکنند. صدای پدر در این اذان، بسیار شفاف، جوانتر و رساتر است و خوب که دقت کنید، میتوانید تفاوت شان را تشخیص دهید».
فراموشی و بیماری:
از سال 1357، دوره گمنامی موذنزاده اردبیلی آغاز میشود. موذنزاده در برخی مساجد تهران مناجات و نوحه میگفت و هر سال، شبهای عاشورا در مسجد اردبیلیها به منبر میرفت. جز خانواده و دوستان، کمتر کسی از وجود او آگاه بود. پسر بزرگ موذنزاده میگوید: «همه فکر میکردند که پدرم فوت کرده است. هیچکس تا سالها پیگیر نشد که او کجاست و چه میکند. تلویزیون و رادیو اذان او را پخش میکردند و مردم هم این اذان را دوست داشتند اما هیچکس سراغی از او نمیگرفت». همسر او نیز از وضعیت بد مالی زندگیشان میگوید: «من در خانه مواظب بچهها بودم و او صبح میرفت و شب میآمد. زندگی ما خیلی مشکل بود. بچهها یکییکی به دنیا میآمدند و خرج و مخارج زندگی کفاف نمیداد. کار موذنزاده هم فقط منبر بود و کار دیگری نمیکرد. روزی یک مجلس میرفت و خرج زندگی در نمیآمد».
جعفر تعریف میکند که چگونه به زنده بودن حاج رحیم پی میبرند: «آقای غلامرضایی- مجری تلویزیون- خیلی اذان پدرم را دوست داشت و تعریف میکرد که از هر کس درباره موذنزاده اردبیلی پرسیده، گفتهاند اول انقلاب فوت کرده است. غلامرضایی میگوید یک روز با یک آذریزبان برخورد کردم و از او سراغ موذنزاده را گرفتم و او به من گفت که زنده است». به این ترتیب، پس از 25 سال و در حالی که تنها 2 سال به پایان عمر او مانده بود، موذنزاده اردبیلی مجدداً کشف میشود و یکی از خبرگزاریها هم با او گفتوگو میکند.
«بیماری پدر از سال 74 شروع شد و در سال 84 به اوج رسید. این اواخر، سرطان از مثانه، به کلیه و کبد و ریههایش هم رسیده بود». جعفر تعریف میکند که تنها یکبار از پدر گلهای درباره بیماریاش شنیده است؛ در تمام مدتی که مریض بود، اصلا گله و شکایت نمیکرد و خیلی آرام بود؛ جز یکبار که به من گفت نمیدانم چرا این مریضی را گرفتهام. آدم مذهبیای بود و دکترها برای مریضیاش به او سوند بسته بودند. او هم مدام مراقب بود که نجس نشود. فقط این موضوع بود که خیلی ناراحتش میکرد. حاج مهدی سراجزاده- دوست جوان موذنزاده اردبیلی- هم تاکید میکند که این حرف را به او هم گفته است: «یادم هست که در بیمارستان بودیم و 5 روز مانده بود به رفتنش. تا آنروز حتی یکبار هم ندیده بودم که از وضعیت خود گله کند اما آنروز دست منرا گرفت و گفت مهدی، چرا من به این روز افتادم و این نوع مریضی نصیبم شد؟ چشمهایش پر از اشک شده بود و من هم گریهام گرفته بود. قبل از اینکه چیزی بگویم، خودش بلافاصله گفت که همهچیز خواست خداست. بعد هم فضا عوض شد و خندید».
همسر آن مرحوم هم از روزهای بیماری موذنزاده تعریف میکند؛ «این اواخر خیلی مریضی کشید و همهاش بیمارستان بود. بیچاره اصلاً اهل غر زدن نبود. من بداخلاقی میکردم؛ خب آدم باید راستش را بگوید؛ من هر چی میگفتم اصلا حرفی نمیزد».
حاجی به دیار باقی رفت:
موذنزاده در آخرین ماههای زندگیاش نهایتاً موفق میشود به آرزوی خود برسد و حاجی شود. پسر بزرگ او میگوید که پدرش پس از شنیدن خبر سفر حج بسیار خوشحال شده است؛ «وقتی قرار شد که از طرف لاریجانی که آنموقع رییس صدا و سیما بود، به مکه برود، حالش خیلی بد بود و 2 تا سوند به ایشان وصل بود ولی خوشحال بود و میگفت به آرزویش رسیده است. من رفتم اداره اوقاف و گفتم حال پدرم خوب نیست، از نظر پزشکی تاییدش نکنید. گفتند مگر میشود موذنزاده را رد کرد. این مرد باید به زیارت خانه خدا برود. 4ماه قبل از فوتش بود که با وضع خرابی که داشت به مکه رفت. من خیلی نگرانش بودم. روزی که آمد، سریع خودم را به ایشان رساندم و دیدم حالشان زیاد خوب نیست. گفتم فقط یک چیزی به من بگو، رفتی مکه چی دیدی؟ گفت فقط همین را بگویم که رفتم خدا را دیدم و آمدم».
جعفر تعریف میکند که پدرش بنا به درخواست حجاج دیگر کشورهای اسلامی در مکه نیز اذان خود را گفته است: «میگفت از ایشان خواستهاند که در عرفات اذانش را بخواند ولی «علیا ولیالله» را نگوید. قبول نکرده بود. دست آخر آنها قبول میکنند که اذانش را کامل بخواند. میگفت اذانش را 20 دقیقه خوانده است».
علی معلم دامغانی که اذان موذنزاده اردبیلی را در عرفات شنیده بود، این اذان را یکی از بدیعترین نمونههای اذان دانسته که نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان مورد توجه قرار گرفته است؛ «رحیم موذنزاده را در عرفات زیارت کردم و به یاد دارم که ایشان در آنجا برای آخرین بار، اذان جاودانه خود را اجرا کردند که بسیار مورد توجه حجاجی که از دیگر مناطق جهان آمده قرار گرفت و فکر میکنم او هم به آرزوی خود رسید».
موذنزاده اردبیلی پس از بازگشت از سفر حج، به علت پیشروی بیماری سرطان، در بیمارستان بستری میشود. پزشکان برای بهبود او دست بهکار میشوند ولی سرطان دیگر تمام بدن او را فرا گرفته بود و کاری از کسی ساخته نبود.
مسؤولان کشور، یکییکی به بالینش میآمدند و موذنزاده هم به آنها پند و اندرز میداد. جعفر تعریف میکند: «خیلیها آمدند. یادم هست که به آقای مسجدجامعی که آنموقع وزیر ارشاد بود، یک کاغذی نشان داد که اسم 2 هزار تا جوان رویش بود. گفت این جوانها مشکل دارند. شما وزیر هستید و باید یک کاری بکنید. اگر اینها به کار خلاف بیفتند، تقصیر شماست. گفت این جوانها به درد این مملکت میخورند. باید یک فکری برای آنها کرد. با آقای حداد عادل هم که رییس مجلس بود، مدام از درد مردم حرف میزد».
موذنزاده آنقدر ملاقاتکننده در بیمارستان داشت که در مواقع بیداری باید وقت خود را به احوالپرسی با آنها میگذراند. منصور موذنزاده میگوید: «کسی را رد نمیکرد. با اینکه حال بدی داشت، همه را میپذیرفت و با همه هم صحبت میکرد. بعضی وقتها که دیگر اتاق جا نداشت، ما مجبور میشدیم که از اتاق بیرون برویم». سراجزاده هم در اینباره میگوید: «وقتی در بیمارستان بود، دستهدسته دخترها و پسرها میآمدند و از او عیادت میکردند و میرفتند. با اینکه حال خوشی نداشت، با یکییکی آنها احوالپرسی میکرد». پس از مدتی برای گشاد شدن سوند موذنزاده، عملی موفقیتآمیز صورت میگیرد اما دیگر دیر شده بود. سرانجام ریه پیرمرد نیز به دست سرطان از کار میافتد و او جهان را در 6 خرداد ماه 1384 به درود میگوید.
مراسم ختم موذنزاده در حالی در مسجد اردبیلیهای تهران برگزار میشود که این مسجد مملو از آدم بوده است.
منبع: همشهری ماه ویژه ایران شناسی(سرزمین من)
آقاى حسین کرمى روز اول فروردین سال 1342 در شهر اردبیل در خانواده اى مذهبى و متوسط دیده به جهان گشود. جدّ مذهبى خانواده از همان آغاز، بر عشق و اشتیاق به قرآن را در ژرفاى وجود او نشاند و ایشان را در جرگه عاشقان و دوستداران این کتاب انسان ساز قرار داد. و به این ترتیب او که خانه دلش از شنیدن تلاوت قرآن از رادیوى قاهره در 8 سالگى به قرائت قرآن علاقه مند شد و به جلسات قرآن شهر اردبیل رفت. دکتر حسین کرمى از همان سن 8 سالگى با شرکت در جلسات قرآن شهر اردبیل و همزمان با تحصیل و تجوید به فراگیرى مقدمات تلاوت قرآن هم پرداخت و با گوش دادن به نوارهاى تلاوت اساتید مشهور مصرى توانایى خودش را در مسیر تلاوت بیشتر کرد. او با تقلید از تلاوت هاى استاد منشاوى در آغاز کار و بقیه اساتید در ادامه کار، اولین گام ها را در مسیر تلاوت برداشت و توانست به موفقیتهاى چشمگیرى در مسیر تلاوت دست پیدا کند. دکتر کرمى از جمله قاریانى است که علاوه بر فعالیت در زمینه هاى قرآنى و تلاوت به فراگیرى علم و دانش نیز اهتمامى وافر دارد. به همین دلیل هم تحصیلات خود را تا مقطع فوق تخصص جراحى کلیه ادامه داده و د حال حاضر داراى مدرک دکتراى فوق تخصص جراحى کلیه است. دکتر حسین کرمى به موسیقى عرفانى وهم چنین از میان رشته هاى ورزشى به فوتبال علاقه دارد. وى علاوه بر مداراى بیماران کلیوى در بیمارستان شهداى تجریش عضو هیأت علمى دانشگاه شهید بهشتى نیز مى باشد.
رتبه هایى که تا کنون آقاى حسین کرمى در مسابقات مختلف به دست آورده است عبارتند از:
رتبه نخست در مسابقات کشورى که در شهر مقدس قم برگزار شد.
رتبه نخست در سال 1378 در شانزدهمین دوره مسابقات بین المللى قرآن کریم در تهران.
رتبه دوم در سال 1372 در مسابقات جهانى قرآن کریم در کشور مالزى.
رتبه نخست در سال 1377 در کشور سوریه و در مسابقات قرآنى.
آقاى حسین کرمى در سال 1378 ازدواج کرد و یک فرزند بنام امیر على دارد و همسرشان داراى مدرک دکترا در رشته زنان و زایمان است و ایشان هم به مسائل مختلف قرآنى علاقه وافر دارند. دکتر حسین کرمى نیز مثل بسیارى از قاریان برجسته در ابتداى کار از سبک قاریان مصرى مثل استاد منشاوى تقلید کرده است امّا اعتقاد دارد که هر قارى قرآنى در ابتداى کار تلاوت باید از قاریانى مثل منشاوى، عبدالباسط، مصطفى اسماعیل، شحات محمد انور و متولى عبدالعالى تقلید نماید و بعد از طى مراحل ابتدایى باید از تقلید محض خارج شود و با تسلط بر الحان و موسیقى عربى و قرآن به تلاوت بپردازد و میان معنا و الفاظ آیات در تلاوت هایش پیوند برقرار نماید. ایشان تا کنون به کشورهاى زیادى همچون مالزى، سنگاپور، هند، بنگلادش، سوریه و ترکیه براى تلاوت قرآن سفر کرده و بیش از ده ها بار براى انجام مناسک سیاسى عبادى حج به عنوان قارى اعزام شده است.
آقاى دکتر حسین کرمى از اساتیدى مثل مصطفى اسماعیل، عبد الباسط و منشاوى به عنوان بهترین و برترین قاریان عصر طلائى تلاوت در مصر یاد مى کند و همچنین از اساتیدى مثل شعیشع، شحات محمد انور و احمد نعینع به عنوان قاریان برتر کنونى در مصر نام مى برد. دکتر کرمى که خود از قاریان برجسته کشور است و بارها در محضر مقام معظم رهبرى به تلاوت پرداخته است به قاریان ایرانى سفارش مى کند که براى موفقیت در امر تلاوت ابتدا به فراگیرى تجوید و اصول صحیح آن از اساتید برجسته فن تجوید بپردازند و بعد از آنکه تجوید را تکمیل کردند به مسائل دیگر روى بیاورند و براى فراگیرى لحن خوش و مطابق با آیات، بسیار به نوارهاى مختلف اساتید قرآن گوش جان بسپارند و نکات لازمه آن را از تلاوتهاى مختلف فرا بگیرند. ایشان همچنین تقلید را در ابتداى امر تلاوت لازم و ضرورى مى دانند آنرا باعث خلاقیت در انسان مى شمارد زیرا هنگامى که انسان به طور کامل تقلید از یک قارى را انجام داد باید تقلید را کنار بگذارد و تمام آنچه را که از تقلید آموخته و بدست آورده در تلاوت هاى خود به نحو بدیع بکار برد و او آخر سفارش مى کند که قاریان قرآنى اخلاق و رفتار قرآنى را رعایت کنند و به آن ملزم باشند و به پیش کسوتان در امر تلاوت احترام بگذارند و به آیات قرآن عمل کنند.
صدای پای تو می آیـــد از سراچــــــــه ی دل
سحر که از دل گلدسته ها، اذان جاری است
همـــــــه رفتنـــــــــد از این دشــــــــت خراب
جای پایــــــــــی هم از آن تن ها نیســـــــت
چشم بر هم بزنــــــــــــی از ما نیـــــــــــــــز
دشت خالیســــــت، ولی تنها نیســــــــــت!
پزشکان، آب پاکی روی دستش ریختند و جوابش کردند! آخر سر، این«بلال حبشی» دوران ها، غزل خداحافظی را خواند. آن روز وقتی شنیدم که از دار و دنیا رفته است، این بیت از سخنور نکته دان « قصاب کاشانی» بر زبانم جاری شد:
خوش گلشنی است حیف که گلچین روزگار
فرصت نمی دهد که تماشا کنــــــــد کسی
نژند به گوشه ای نشستم و زانوی غم بغل کردم! یادم آمد که آوای ملکوتی و روحنواز این موذن خوش الحان و پر آوازه از همان عهد نوجوانی در جسم و جانم آشیان گزیده و در ژرفای یاخته هایم جای گرفته بود و هنوز که هنوز است نوای دل انگیز و روچ پرور وی که در سال 1334 با دهان روزه داخل استودیوی شماره 6 رادیو تهران در گوشه ی «روح الارواح» بیات ترک(زند) خوانده، در گوشم طنین می افکند و لرزه ای دلنشین و گرمی بخش بر اندامم می افتد و چنین درآمد گوش نوازی دارد:«توکلت علی الحی الذی لایموت و الحمد الله الذی لم یتخذ صاحبه و لا ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا» موذن زاده بارها گفته بود: «از ضبط این اثر همیشه یک احساس غرور معنوی در طول سال های گذشته با من همراه بوده و اگر تنها همین ثروت معنوی باقی بماند، برایم بسنده است».
گوشه ی «روح الارواح» ویژه ی حالت های روحانی و لحظه های متعالی گفت و گو با معشوق و محبوب است. واژه ی «روح» در موسیقی باستانی ایران از الحان دوره ی ساسانی می باشد. ترکیب اضافی «روح الارواح» نیز از سده ی یازدهم در موسیقی ایران هویدا شده است. خواندن اذان در این گوشه، میان مسلمانان رایج بوده و روضه خوانان و نوحه خوانان نیز با این گوشه آشنا بوده اند. گوشه ی مورد بحث، طمانینه و آرامش ویژه ای را به شنونده القاء می کند و قطعاً موذن زاده ی اردبیلی با آگاهی کامل، این پرده را برای خواندن اذان تاریخی اش برگزیده بود:
صدای پای تو می آیـــد از سراچــــــــه ی دل
سحر که از دل گلدسته ها، اذان جاری است
هر چند بعد از موذن زاده، اذان های دیگری هم در سه گاه و شوشتری خوانده شد، ولی هنوز هم گویی در اذان او لطف دیگری هست که آدمی را به وجد و سرور می آورد. فضا و حال و هوای مخصوص بیات ترک و به خصوص گوشه ی «روح الارواح» وقتی که با صفای معنوی موذن زاده در آمیخت، اذان اش را در حافظه ها ماندگار کرد و خودش نیز می گوید: «راز تاثیرگذاری من در اخلاص است. اذانی که از نیت صاف و دل پاک گفته شود، هر آدمی را به مسجد می کشاند». موذن زاده، موسیقی را جوهره ی روح انسان می دانست و اعتقاد داشت که «موسیقی، روح بشر را صیقل می دهد، خاصه موسیقی سنتی» فرزند او می گوید که خانواده اش از دیرباز با موسیقی و دستگاه های موسیقایی آشنایی داشته اند و به طور موروثی با آن، مانوس بوده اند. آنان در عین آشنایی با موسیقی، در کلاس پاره ای از استادان موسیقی هم شرکت می جسته اند. نگارنده، پیش از درگذشت اسف انگیز استاد، در مقاله ای تحت عنوان «تنها صداست که می ماند...» ضمن شناساندن هر چه فزون تر ارزشمندی این چهره ی تابناک، به تشریح گوشه هایی از زندگی پربار و ارزنده اش پرداخت که در مطبوعات کشور به زیور طبع آراسته گردید. با این حال، هنوز هم از او دل نمی کنم تا هر چه دل تنگم می خواهد، بگویم. به قول «امیر اصفهانی» سخن پرداز نامدار:
هرگز دمی ز یاد تو غافل نبوده ایم
یا گفته ایم نام تــــرا یا شنیده ایم
اذانی که موذن زاده خواند، آن را عنایت الهی می دانست و می گفت: «لطف خدا بود. من وقتی می خواستم این اذان را بگویم، هیچ چیز را در نظر نداشتم جز خدا و خواندن اذانی که به دل بنشیند. خداوند هم در قرآن فرموده است که اگر با من همصدا شوید، محبت شما را به قلب همه می اندازم». این اتفاق افتاد و اذان مزبور در ذهن چندین و چند نسل از ایرانی ها ماندگار شد، اذانی زیبا و دلنشنین که به گفته ی هوشنگ ظریف، آهنگساز و نوازنده ی صاحب سبک تار: «زیباست، خیلی زیباست!» و به قول داریوش پیرنیاکان، آهنگساز و نوازنده ی صاحب سبک دیگر تار: «منحصر به فرد است و ماندگار!».
اذان گویی با لحن موسیقی ایرانی و مشخصاً نوع شهری آن، پیش از موذن زاده توسط بزرگانی از خوانندگان آواز ایرانی تجربه شده بود. نخستین نمونه ی ضبط شده روی صفحه های گرامافون، متعلق به جناب ابوالحسن دماوندی از خوانندگان عهد قاجار می باشد. این اذان نیز در فواصل بیات ترک و مشخصاً درآمد اول است. پس از جناب دماوندی، تاج اصفهانی، خواننده ی نامدار مکتب اصفهان، تجربه ی دیگری را به ثبت رساند تا اینکه در سال 1334 خورشیدی، جوان 30 ساله ای به نام رحیم موذن زاده در استودیوی شماره ی 6 رادیو پس از چند بار سعی و تلاش در گوشه های مختلف موسیقی ایرانی، سرانجام اذان معروفش را در گوشه ی«روح الارواح» بر زبان جاری ساخت. اینکه رحیم 30 ساله چگونه به این تلفیق جذاب رسیده، بر ما نامعلوم است. فقط می توانیم حدس بزنیم که ذهن او به هر حال از تجربه ی قدما در این خصوص خالی نبوده است. به عبارتی دانه ای را که جناب دماوندی در بیات ترک کاشت، تاج اصفهانی آبیاری کرد و موذن زاده هم آن را پرورش داد تا به میوه ی شیرینی برای گوش میلیونها مسلمان تبدیل شود. استاد رحیم موذن زاده، صرف نظر از اذان معروفش به ابزار موسیقی اصیل ایرانی واقف بود و روی این گنجینه ی گران بها تعصب می ورزید و می گفت: «ما ایرانی هستیم، اذان ما باید برخاسته از خودمان باشد. الان اذان گوهایی هستند که از عربستان تقلید می کنند و این پسندیده نیست. خود ما باید ابتکار به خرج دهیم».
استاد رحیم، ثروت و مکنتی نداشت و به مصداق شعر:
سعدیا مرد نکـــو نام نمیـــــــرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
وی یکی از ثروتمندان جهان شد با کوله باری از جاودانگی و چه خوش گفت: «افتخار دارم با گفتن آن یک اذان برای اسلام و مملکتم کاری کرده ام. ما که نه ثروت داریم و نه مکنت و همین یک اذان برایمان بهترین خبر است». بدون اغراق، استاد رحیم موذن زاده، اسطوره ی موسیقی آیینی و مذهبی ماست. هیچ کس در طول تاریخ فرهنگی ایران معاصر نتوانسته است اثری بیافریند که به این گستردگی در خاطر ایرانیان نقش ببندد. بیش از میلیون ها ایرانی از 1334 تاکنون اذان بی نظیر او را شنیده اند، می شنوند و خواهند شنید. علاوه بر این، میلیون ها مسلمان شیعه ی غیر ایرانی با اذان وی انس و الفتی دیرینه دارند و اگر نبود اختلاف مذاهب اسلامی بر سر فرازهایی از اذان، بی گمان صدای موذن زاده، میهمان گوش جمعیتی بیش از یک میلیارد نفر بود.
«بلال حبشی» با ویژگی های مخصوص خود، مشهورترین موذن صدر اسلام شد. به طور کلی در قرن حاضر، سه رویداد منحصر به فرد در موسیقی آیینی مذهبی ایران ثبت گردید. نخست اذان معروف بیات ترک با صدای استاد موذن زاده، دوم تصنیف «علی گویم، علی جویم» با آواز و تنبور درویش امیر حیاتی و سوم «دعای ربنا» با آوای خواننده ی نامدار ایرانی محمدرضا شجریان. از این سه، اولی از جمله کارکرد روزانه ی آن، جایگاهی بسیار متفاوت یافت. تصنیف جذاب درویش امیر حیاتی در روزهای سیزده رجب و عید غدیر خم، نوازشگر گوش های شیعیان علی(ع) شد و سومی ربنای شجریان هر سال به مدت یک ماه بر سر سفره های افطار رمضان همچنان به میهمانی می آید. اما اذان استاد رحیم موذن زاده، روز و شب و ماه و سال نمی شناسد. روز عاشورا، روز بعثت، عید نوروز، نیمه ی شعبان و هر روز دیگری را که تصور کنیم گوش هامان، میزبان صوت اذان اوست.
به قول هوشنگ سامانی، نویسنده ی مقاله ی «یادگاری که در این گنبد دوار بماند»: «از موقعی که استاد رحیم برایم کشف شد، یعنی همان گفت و گوی تاریخی با ایسنا، گهگاه به او می اندیشیدم که نه تنها مردی بزرگ بوده بلکه کار عظیمی هم کرده است. ما چه می توانستیم بکنیم؟ سرانجام در اسفند 1383 طرح مفصلی به مرکز موسیقی وزارت ارشاد پیشنهاد کردم تا در آبان 84 همزمان با ماه رمضان، موذنان برجسته ی ایران و جهان اسلام در تهران گرد هم آیند و ضمن دست یازی به پژوهشی ژرف پیرامون موسیقی اذان در جهان اسلام، از استاد رحیم موذن زاده به عنوان شاخص ترین اذان گوی ایرانی در کنار دیگر موذنان میهمان تجلیل شود.طرح با استقبال مدیران مرکز موسیقی رو به رو شد و جلساتی هم پیرامون آن تشکیل گردید. در همین اثنا خبر رسید که استاد در بیمارستان مدائن بستری شده است. اخبار مربوط را هر روز از رسانه ها پیگیری کردم و به ویژه روزهایی که خبرگزاری ها اطلاع دادند استاد از بیمارستان مرخص شد. ترخیص وی، روزنه ی امیدی بود تا همایش اذان اسلام را با حضور پربرکتش عطر آگین کنیم و به زعم خود از او تجلیل نماییم. اما روح بی قرار استاد، ظاهرا تاب برتابی اینجا را نداشت و از تجلیل ما هم بی نیاز بود. او دوست داشت به وسیله ی کسانی تجلیل شود که نیم قرن نمازشان را با زیباترین آهنگ، صبح و ظهر و شب سر داده بودند».
ولی دریغا! به قول ملک الشعرای بهار، شاعر بلند آوازه ی ایران زمین:
دعوی چه کنی داعیه داران همه رفتند
شد بار سفر بند که یاران همه رفتنــــد
بیژن ترقی، شاعر و ترانه سرای معروف گفته است: «روح انسان بعد از شنیدن این صدا تازه می گردد. سبک و سیاق او در اذان گویی منحصر به فرد است. وی صدایی را ماندگار کرد که هر شنونده ای را مسحور می کند. نه تنها من بلکه خانواده ام هم از شنیدن این اذان، روحی تازه می گیریم!». شجریان نیز درباره ی او گفته است: «اذان موذن زاده در تاریخ می ماند. او دستگاه عظیم بیات ترک را در 5 دقیقه خلاصه کرده است!».
کاربرد اذان در میان ایرانیان تنها به مساله ی برپایی نماز خلاصه نمی شد، بلکه در رخدادهای روزمره ی طبیعی، رویدادهای سیاسی جامعه، درگذشت روحانیون محترم و برجسته در اجتماع، پیش آمدهای خاص، همیاری طلبیدن ها و تولد نوزادها هم خوانده می شده که امروزه تنها نقشی از آن در ذهن جامعه ی ایرانی برجا مانده است. جالب است که بدانید در عصر قاجاریه بسیاری از استادان موسیقی آوازی، از مشهورترین موذنان زمان خود بوده اند، مانند:
سید حسین عندلیب اصفهانی که در مسجد سپهسالار(مطهری کنونی) موذن بوده است.
حاج موذن تفرشی پدر حسین قلی خان نکیسا که در عهد محمد علی شاه، موذن مشهوری بوده است.
جناب دماوندی که موذن صدراعظم مظفرالدین شاه بوده و صفحه ای هم از او باقی است.
سید عبدالرحیم اصفهانی که استاد جناب دماوندی بوده و در اصفهان می زیسته است.
قربان خان قزوینی معروف به شاهی که موذن مشهوری نیز به شمار می آمده است.
استاد شادروان تاج اصفهانی نیز اذان بسیار زیبایی را اجرا کرده که گویا به دلیل اشتباه در یک اعراب، غیر قابل پخش است.
مساله ی اذان و موذنی به حدی در بین ایرانیان و شیعیان دارای اهمیت است که برای آن قوانین و مقررات ویژه ای نیز در طول تاریخ وضع شده است.
ای خدا کن روزی اهل ولا اجر یک تکبیـر شاه کربلا
گفتنی است که در نگارش مقاله ی حاضر از برخی منابع معتبر از جمله از کتاب در حال تدوین «اذان در فرهنگ مردم ایران» آقای هوشنگ جاوید استفاده شده است.
نوشته: امیر دیوانی، منبع: http://www.artqazvin.ir/
علی دایی متولد ۱ فروردین سال ۱۳۴۸، بازیکن و سرمربی سابق تیم ملی ایران و از مشهورترین بازیکنان تاریخ تیم ملی فوتبال ایران است. علی دایی تا پایان جام جهانی ۲۰۰۶ بازیکن اصلی و کاپیتان تیم ملی ایران بود. دایی ۱۰۹ گل ملی در کارنامه ی خود دارد و با فاصله ی زیادی بهترین گلزن بازیهای ملی در تاریخ فوتبال جهان است. در سال ۲۰۰۷ میلادی، فدراسیون آمار و ارقام فوتبال(متعلق به فیفا)، علی دائی را در رده ۲۶مین بازیکن برتر تاریخ فوتبال جهان معرفی کرد که در این فهرست وی به عنوان تنها بازیکن آسیایی در میان برترینهای تاریخ فوتبال مشاهده میشود.
دایی سابقه ی بازی در تیمهای آلمانی همچون بایرن مونیخ را دارد و به همراه این تیم به نایب قهرمانی جام باشگاههای اروپا دست یافته است. او قبل از سرمربیگری تیم ملی فوتبال ایران در باشگاه سایپا به عنوان سرمربی، فعالیت میکرد.
سابقه ی فوتبال:
1- باشگاهی:
دایی، فوتبال را از باشگاههای کوچک شهر اردبیل همچون استقلال اردبیل و شهرداری اردبیل آغاز کرد. اوپس از قبولی در دانشگاه صنعتی شریف و اقامت در تهران به تیم تاکسیرانی تهران پیوست. او سپس به بانک تجارت پیوست و در این تیم بود که او مورد توجه بیشتری قرار گرفت و برای اولین بار به تیم ملی دعوت شد.
دایی بعدها به پرسپولیس تهران و سپس السد قطر پیوست و از این این تیم راهی اروپا شد و همراه با کریم باقری به آرمینیا بیلهفلد باشگاه آلمانی پیوست. مقصد بعدی او بایرن مونیخ آلمان بود. فرانس بکنبائر رییس باشگاه بایرن مونیخ علی دائی را برای این باشگاه انتخاب کرد و وی را مهاجمی در سطح جهانی قلمداد کرد. حضور دایی در بایرن مونیخ آلمان نقطه اوج فوتبال او بود، زیرا پیش از آن حضور بازیکنی ایرانی در یک باشگاه معتبر نظیر بایرن مونیخ سابقه نداشت. دایی به همراه بایرن مونیخ تا فینال جام باشگاههای اروپا رفت و در نهایت مدال نقره ی آن بازیها را به دست آورد. گرچه دایی در بازی فینال به میدان نیامد.
او سپس به هرتا برلین آلمان پیوست و با پوشیدن پیراهن ۹ از اصلیترین بازیکنان این تیم بود. دایی با هرتا برلین هم در جام باشگاههای اروپا بازی کرد و دو بار دروازه ی چلسی و یک بار دروازه ی آث میلان را گشود. حضور موفق علی دائی در باشگاههای اروپایی راه را برای بسیاری از بازیکنان آسیایی از جمله هیده توشی ناکاتا و مهدی مهدوی کیا گشود.
علی دایی با باشگاه سایپا به عنوان بازیکن و سرمربی تیم سایپا فعالیت خود را آغاز کرد. این تیم توانست در خرداد ماه ۸۶ قهرمانی ششمین لیگ برتر را به دست آورد. او همزمان با قهرمانی سایپا در روز ۲۸ می۲۰۰۷(۷ خرداد ۱۳۸۶) بازدن گل قهرمانی سایپا که آخرین گل آقای گل جهان بود از بازی فوتبال برای همیشه خداحافظی کرد.
2- ملی:
علی دایی در سالهای اخیر همواره بازیکن اصلی ایران و کاپیتان این تیم بوده است. او بیشترین بازی ملی و بیشترین گل زده ی تاریخ تیم ملی را دارد(گلهای زده ی او در میان تمام تیمهای جهان نیز اول است).
او در جام ملتهای آسیا ۱۹۹۶ امارات به همراه باقری و عزیزی از بهترین ستارگان ایران بود. او در بازی معروف ایران و استرالیا در بازی پلی اف مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه پاس گل دوم ایران را برای خداداد عزیزی ارسال کرد و این گل باعث راهیابی ایران به جام جهانی شد.
او به همراه ایران در دو جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه و ۲۰۰۶ آلمان به میدان آمد. پاس دایی بود که زمینهگذار گل مهدویکیا به آمریکا در جام جهانی 98 شد.
از نقاط اوج دوران ورزشی دایی را میتوان روز ۱۴ نوامبر ۲۰۰۴ دانست. او در این روز و در مسابقات مقدماتی راهیابی به جام جهانی ۴ بار دروازه ی لائوس را گشود تا نام خود را به عنوان اولین فوتبالیست تاریخ جهان که ۱۰۰ گل در بازیهای ملی به ثمر رسانده ثبت کند. علی دایی در لیگ برتر ایران در سال ۱۳۸۶ به عنوان سرمربی و بازیکن توانست تیم سایپا را به قهرمانی برساند و تواناییهای خود را به رخ منتقدان بکشد و بر افتخارات خود بیافزاید.
علی دایی در دوم مارس ۲۰۰۸ به عنوان سرمربی تیم ملی ایران منصوب شد و در بازی های مقدماتی جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی علیرغم شایستگی تیم در اولین باخت تیم ملی توسط فدراسیون فوتبال از کار برکنار گردید. علی دایی پس از چندین ماه دوری از فوتبال بازگشت امیدوار کننده ای داشت و به عنوان مربی تیم پرسپولیس تهران توانست قهرمانی جام حذفی را به دست آورد.
دایی امیدوار است با تیم پرسپولیس در دور جدید لیگ قهرمانی کشور موفقیت های بیشتری را کسب کند.
3- تیمهای باشگاهی:
استقلال اردبیل، تاکسیرانی تهران، بانک تجارت، پرسپولیس(ایران)
السد (قطر)
آرمینیا بیلهفلد آلمان
بایرن مونیخ آلمان
هرتابرلین آلمان
الشباب امارات
پرسپولیس تهران
صبا باطری تهران
سایپا کرج
بهترین گلزن در بازیهای بینالمللی:
وی یکی از بهترین گلزنان تاریخ فوتبال و نفر اول در لیست گلزنان بینالمللی است. او همچنین بهترین گلزن در تاریخ بازیهای آسیایی است. در دور مقدماتی جام جهانی سال ۱۹۹۸ هم، او با به ثمر رساندن ۳۸ گل در ۵۶ بازی در رتبه ی اول قرار داشت.
در سال ۱۹۹۶ با به ثمر رساندن ۲۰ گل، دایی به عنوان بهترین گلزن در بازیهای بینالمللی توسط فدراسیون تاریخ و آمار فوتبال(iffhs) معرفی گردید.
در ضمن دایی اولین گلزن آسیایی جام باشگاههای اروپا است از جمله گل های بیاد ماندنی او دو گل به چلسی و تک گل او به میلان آ ث در لیگ قهرمانان اروپا که باعث صعود تیم هرتابرلین به مرحله بعد لیگ قهرمانان شد.
زندگی شخصی:
علی دایی در اردبیل متولد شد. او بعدها به دانشگاه صنعتی شریف راه یافت و لیسانس خود را در رشته ی متالورژی دریافت کرد. همچنین وی به تازگی ازدواج کرده و اکنون ساکن محله شهرک غرب در تهران است.
علی دائی علاوه بر فوتبال، در تجارت نیز مردی موفق بوده است و گرداننده چندین شرکت بزرگ و چند فروشگاه است. دائی هیچ گاه از خرج کردن ثروت خود در راه کمک به افراد بی بضاعت و امور خیریه دریغ نورزیده است. این فوتبالیست برجسته ایرانی طی سال های اوج فوتبال خود بارها در مسابقات فوتبال با نیات خیرخواهانه به میدان رفته است، از جمله در دیدار ستارگان فوتبال جهان و تیم منتخب بوسنی با همراهی روبرتو باجو و دیگر ستارههای افسانهای فوتبال. او همچنین با سازمان یونیسف همکاری داشته است.
عضویت در فیفا:
علی دائی توانست برای اولین بار یک بازیکن ایرانی باشد که عضو کمیته بین المللی فوتبال فیفا گردد و فوتبال ایران را در عرصه بین المللی مطرح کند.
1- حضور به موقع در جلسات آموزشی و ویژه برنامه های اعلامی از سوی کاروان و مدیریت هتل.
2- شرکت در برنامه های فرهنگی کاروان و مطالعه ی بروشور و ویژه نامه های تحویلی.
3- توجه به تذکرات مربیان و عوامل کاروان.
4- توجه و رعایت حال دیگران در سفر.
5- عدم بحث و جدل با ماموران کشور مقصد.
6- در نظر داشتن شماره اتوبوس اعلامی و حضور به موقع در اتوبوس.
7- عدم جابجایی خودسرانه ی شماره های اتاق و اتوبوس.
8- چنانچه پس از سوار شدن در هواپیما یا اتوبوس شرایط طبیعی بدنتان تغییر می یابد، توصیه می گردد با شکم پر سوار نشوید، و در صورت امکان قبل از حرکت یک قرص(ضد تهوع) با کمی آب میل نمایید.
9- عدم سر وصدا در هنگام ورود و خروج به هتل و اماکن زیارتی.
10- خاموشی برق در ساعت مقرر و استراحت جهت حضور موثر در نماز صبح حرمین شرفین.
11- مراقبت از ساک، لباس، پول، تلفن همراه، گذرنامه و....
12- عدم خروج از هتل بدون هماهنگی عوامل اجرایی و مربیان کاروان.
13- در استفاده و یا عدم استفاده از کولر رعایت حال دیگران را بنمائید.
14- در نظافت اتاق کوشا باشید.
15- به خاطر سرگردان نماندن هم اطاقی ها موقع خروج از هتل پس از قطع برق و خاموش نمودن کولر کلید اطاق را با خود نبرید و به دفتر استقبال هتل بسپارید.
16- غذایی در اتاق نگه ندارید زیرا خرده های غذا موجب تجمع حشرات مثل سوسک و مورچه و باعث آزار خود شما خواهد شد.
17- نظافت دستشویی ها را رعایت کنید.
18- ظرفیت استفاده از آُسانسورها را رعایت کنید تا منجر به سقوط نشود، همچنین از استفاده ی بی مورد از آسانسور جداً خودداری نمائید.
19- از نشستن و ایستادن جلوی درب هتل بخصوص در اوقات نماز جداً خودداری نمایند.
20- همراه داشتن کارت شناسایی در طول ایام سفر.
21- توجه به توصیه های پزشکی.
22- درصورت داشتن حساسیت غذایی و یا مصرف دارویی خاص، مراتب به اطلاع مربی رسد رسانده شود.
23- در صورت بروز سانحه، سریعا مدیر راهنمای خود و یا پزشکان رابط مرکز پزشکی حج را در جریان انتقال مصدوم به بیمارستان سعودی قرار دهید.
24- در رابطه با مسائل حقوقی در حوادث رانندگی و دادن رضایتنامه بدون حضور نماینده ستاد عمره بحث و مذاکره نکنید.
25- مطب های روزانه و درمانگاه های شبانه روزی مرکز پزشکی حج در داخل تعدادی از هتل ها، با تمام امکانات خود آماده ارائه خدمات به شما عزیزان می باشد.
26- خودداری از اقامه ی نماز در کنار قبرستان بقیع.
27- پرهیز از خواندن نماز فرادی در هنگام جماعت.
28- همراه نداشتن لوازم، اثاثیه، دوربین و... در هنگام ورود به حرمین.
29- پرهیز از عکسبرداری و تصویربرداری در اماکن ممنوعه.
30- خودداری از قرار دادن قرآن در روی زمین.
31- ذکر صلوات را به آرامی بیان نمائید.
32- سعی گردد نمازهای یومیه به صورت جماعت و با اتصال کامل صفوف درحرم ها خوانده شودو
33- در هنگام نماز از حرکت در مقابل صف نمازگزاران جداً خودداری فرمایید.
34- در مساجد و حرم ها سکوت را رعایت نموده و نماز، زیارتنامه و دعا و قرآن کاملاً آهسته خوانده شود.
35- در هیچکدام از حرم های مطهر از مهر، کاغذ،... استفاده نکنید. بر روی سنگ های مرمر نیز می توان سجده کرد.
36- به هیچ عنوان به بوسیدن و دست کشیدن حرم نبوی مبادرت ننمایید.
37- از خواندن نماز در داخل و کنار دیوار بقیع و بر داشتن خاک، سنگ، یا گندم به عنوان تبرک که موجب وهن شیعه می شود جداً خودداری کنید.
38- نوشتن دفترچه ی خاطرات و تحویل آن در آخر سفر به مربیان کاروان.
39- خلاصه گویی در تماس با ایران.
40- خودداری از دریافت، بسته، کتب، و CD های تحویلی توسط افراد مشکوک.
41- از اقدام به چاپ عکس در کشور عربستان جداً خودداری شود.
42- از رفت و آمد در خیابان ها در ساعات پایانی شب جداً اجتناب گردد.
43- درصورت خرید سیم کارت عربی، تعویض سیم کارت را خودتان انجام دهید.
44- در زمان شستشوی حرم و هنگام پایین رفتن از پله های مسجدالحرام، مواظب لغزندگی و لیز خوردن باشید.
45- هنگام عبور از عرض خیابان نهایت دقت را به عمل آورید.
46- وقتی از پله های برقی استفاده می کنید پا را بر روی درزهای پله ها نگذارید و مواظب چادر یا لباس خود باشید.
47- تأکید در رعایت نظم در طول سفر خصوصاً به هنگام سوار و پیاده شدن از هواپیما و اتوبوس، جابجایی در اطاق های محل اسکان.
48- توجه نمائید به هنگام خارج شدن از هواپیما یا اتوبوس، اشیاء و وسائل تان خصوصاً گذرنامه و بلیط جا نمانده و با اطمینان از تخلیه کامل ملزومات وسیله نقلیه را ترک نمائید.
49- همراه داشتن اقلام و اشیایی از قبیل سلاح گرم و سرد، مواد و لوازم آتش زا و سریع الاشتعال، انواع اسپری مانند حشره کش، ادکلن و همچنین وسایل برقی به داخل هواپیما ممنوع می باشد.
50- حمل وسائل برنده از قبیل کارد، قیچی بزرگ و اشیایی که بازرسی آنها مشکل است نظیر کنسرو و جعبه های دربسته، در داخل ساک دستی و جیب افراد ممنوع می باشد. در صورت نیاز به وسایل مذکور، آنها را در ساک های بزرگی که تحویل قسمت بار هواپیمایی می گردد، بگذارید.
51- جهت سهولت در بازرسی چمدان ها و ساک ها، در فرودگاه ایران و عربستان از قفل نمودن آنها خودداری شود.
52- حسن خلق، خوش رفتاری با همسفران، سازگاری، رازداری، کمک و مساعدت به دوستان که از آداب حسنه سفر است را مجداً توصیه می نمائیم.
53- چون ساعات برنامه های سفر پس از ورود به عربستان، با ساعت آنجا تنظیم گشته می توانید ساعت خود را به وقت عربستان تنظیم نمائید.
54- پس از ورود به فرودگاه با حفظ نظم در صف های مربوطه ایستاده و پس از گذشتن از قسمت کامپیوتر دقت شود حتماً گذرنامه ها مهر ورود به کشور عربستان را خورده باشد.
55- پس از ورود به سالن کنترل نسبت به جمع آوری ساک های خود اقدام نموده و پس از کنترل گمرک فرودگاه در سالن انتظار تا زمان اعلام جهت سوار شدن به اتوبوس ها استراحت نمائید.
56- مشکلات و سئوالات خود را با مدیریت کاروان حل و فصل نمائید نه با مسئولین ملیت های دیگر در هتل.
57- در حفظ اموال خود بکوشید و کیف و ساعت و دیگر اشیاء خویش را در دستشوئی ها و جاهای دیگر جا نگذارید. ضمناً به طور حتم پول و سایر اشیاء قیمتی که نمی خواهید در نزدتان باشد به صندوق های امانات هتل سپرده و موقع لزوم تحویل بگیرید، چون خدای نکرده این قبیل وسایل، چنانچه مفقود گردد اثبات کردن و پیدا کردن آن مشکل بوده و به علاوه اوقات صاحب وجه یا جنس و همین طور مسئولین مربوطه بی نتیجه مصروف خواهد شد.
58- از خواهران محترمه خاضعانه می خواهیم تا ضمن حفظ شخصیت یک زن مسلمان ایرانی از پوشش کامل حجاب اسلامی(چادر) استفاده نموده و بالاخص در موقع خرید، وقار، متانت و رفتار توأم با حجب و حیا و عفت یک زن مسلمان را بروز دهند.
59- خرید سوغات در حد معمول و توان، امری مستحب است اما خرید بسیاری از کالاها در عربستان مقرون به صرفه نمی باشد.
60- ساعات حرکت را بر اساس آگهی مربوطه، به دقت به خاطر سپرده، با نظم خاصی رأس ساعت مقرر حضور به هم رسانید.
61- حتی المقدور دسته جمعی و با یکدیگر خرید فرمائید.
62- از چانه زدن هائی که اسباب تحقیر است جداً پرهیز نمائید، به خصوص با فروشنده های فقیری که در حاشیه خیابان مشغول دست فروشی هستند که خود این امر خلاف شئون ایرانیان عزیز است.
63- دقت شود برنامه خرید عزیزان حتماً مقارن با اوقات نماز نباشد.
64- ساعات جلسات آموزشی و توجیهی کاروان در مدینه منوره و مکه معظمه در هتل محل اقامت اعلام خواهد شد. حضور در جلسات و استفاده از مطالب مطروحه مورد تأکید است.
65- همراه داشتن ماسک های طبی برای استفاده و پیشگیری از ابتلا به سرما خوردگی ویروسی توصیه می گردد.
66- پانزده روز قبل از سفر حتما واکسن مننژیت و واکسن آنفولانزا را در درمانگاه های معرفی شده تزریق نمایید و کارت آن را همراه داشته باشید.
67- آب های لوله کشی داخل هتل قابل نوشیدن نیست لذا فقط از بطری های آب معدنی برای آشامیدن استفاده کنید.
68- رعایت مراجعه جهت صرف غذا در ساعات اعلام شده از سوی کاروان الزامیست. بدیهی است بعد از ساعت اعلام شده توزیع غذا امکان ندارد.
69- مسافرانی که رژیم غذایی بی نمک ندارند همراه با غذای روزانه خود مقدار بیشتری نمک استفاده نمایند.
70- تا حد امکان به میزان زیادی از مایعات مانند چای و آب استفاده نمایید لکن از نوشیدن آب خیلی سرد پرهیز نمایید.
71- در هنگام بازگشت اشیا ممنوعه از قبیل چاقو، قیچی، تفنگ اسباب بازی، آتاری، میکرو، سگا، اسباب بازی کنترل دار و باطری دار، کارد، چنگال و دیگر وسایل تیز و برنده را حتماً داخل بارهای تحویلی قرار دهید و از همراه داشتن در داخل هواپیما خودداری کنید.
72- کد مکالمه از مدینه و مکه با اردبیل(0098451) می باشد و بلافاصله بعد از کد شماره مورد نظر را بگیرید.
73- کد مکالمه از ایران به مدینه(009664) و به مکه(009662) می باشد و بلافاصله بعد از کد شماره تلفن هتل را خواهند گرفت.
74- استفاده از تلفن همراه پس از مراجعه به دفاتر مشترکین تلفن همراه در شهر تهران(15 روز قبل از عزیمت) در عربستان سعودی امکان پذیر می باشد.
75- از همراه داشتن مدارک شناسایی(شناسنامه، گواهی نامه، دست چک و…) و زیور آلات، جداً خودداری کنید.
76- اغلب خیابان های مکه و مدینه به صورت بزرگراه است در نتیجه در موقع تردد از خیابان های عربستان احتیاط کامل را داشته باشید و حتما از محل های خط کشی شده عبور نمایید.
77- مبلغ خرد کردن هر 100 دلار در صرافی های سعودی 373-375 ریال سعودی است، تبدیل ریال ایرانی به ریال سعودی به ضرر شما خواهد بود.
78- زندگی در سفر یک زندگی جمعی است پس فشارهای روحی را به حداقل برسانید.
منبع: ویژه نامه ی زمزم ستاد عمره ی دانش آموزی استان اردبیل
تقوا:
زائر بیت الله الحرام، پیش از سفر، همچون هر مسافر دیگری، توشه می اندوزد. این توشه باید متناسب با طول سفر، چگونگی آن و مقصد باشد. توشه راه مکّه، خوراک و پوشاک است ولی برای زیارت دوست، این کافی نیست. زائر کعبه دوست، به سفر معنوی می رود و در آستانه چنین سفری باید خود را از درون بپالاید. آلودگی دل را بزداید و روحش را تطهیر کند؛ خود را با فضیلت های اخلاقی زینت دهد و به مقدّس ترین مکان ها و مبارک ترین بقعه ها، تقوا را ارمغان ببرد که صاحب خانه، در قرآن، آن را بهترین توشه خوانده است. تقوا سفارش همیشگی قرآن است؛ امّا یادکرد مکرّر آن در آیات مربوط به حج (آیه های 189، 196، 197، 203 از سوره بقره و آیه دوّم سوره مائده)، این نکته را تأکیــد می کند که زائر باید از آغازین لحظه های تصمیم و نیّت، تا بازگشت به خانه، خود را از شیطان حفظ کند و در آشکار و نهان و دل و زبان، پرهیزکارانه، گام به سوی مقصد نهد.
افزون بر آیات، روایات نیز به رعایت تقوا سفارش کرده اند و آن را به عنوان نشانه قبولی حج و به دست آوردن آثار و ثمرات گرانبهایش، ذکر کرده اند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)می فرماید:«نشانه ی قبول حج این است که انسان گناهانی را که مرتکب می شد ترک کند». در حدیثی دیگر از پیامبر(صلی الله علیه وآله) این بیان، تفصیل داده شده است: نشانه ی قبول حج، بازگشت از گناهان گذشته است و اگر از حج بازگشت، امّا بر گذشته اش چون زنا و خیانت و نافرمانی، اصرار ورزید، حجّش مردود است. از این مهمتر، بی تقوایی و گناه، توفیق حج گزاردن را سلب می کند و انسان را از همه آثار دنیوی و اخروی این عبادت بزرگ محروم می سازد. به عبارت دیگر، حرمان از پذیرفته شدن در مهمانی خداوند رحمان، اثر بی تقوایی و معصیت است و این معنا نیز از روایات، استفاده می گردد. برقی، عالم بزرگ شیعی قرن سوم در کتاب حدیثی و بسیار زیبای خود به نام«المحاسن» از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند: «کسی که برای حج آماده شد و محروم ماند، به سبب گناهش محروم شده است».
اخلاص:
گفته شد که حج، یک عبادت است و روشن است که عبادت حقیقی بدون اخلاص، محقّق نمی گردد. حج وقتی حقیقت پیدا می کند که زائر، هیچ چیز به جز صاحبِ خانه را در نظر نیاورد و وسوسه های شیطانی را از دل براند. زائری که به قصد نمایش و تظاهر و خودنمایی، روانه حج گردد، از عملش هیچ بهره ای نمی برد و چون بقیه ریاکاران، پاداش خویش را باید از غیر خدا بطلبد؛ از همان مردمی که به قصد مدح و ثنای آنان، حج گزارده است. امام صادق(علیه السلام)می فرماید: حج، دوگونه است: حجّی برای خدا و حجّی برای مردم. هر کس برای خدا حج گزارد، ثوابش بهشت و بر عهده خداست و هر کس برای مردم حج گزارد، پاداش آن را در روز قیامت از مردم بطلبد. اثر دیگر حج که طهارت روحی و پاک شدن از گناهان و آلودگی هاست نیز در گرو رعایت اخلاص است. احادیث بسیاری، هم از راویان شیعی و هم از اهل سنّت، بر این مطلب دلالت دارند. این دسته روایات، حج را به آب که پلیدی را می شوید و یا آتش که ناخالصی ها را می سوزاند، تشبیه کرده اند و زائر را پس از حج، مانند کودکی می دانند که پاک و بی گناه، تازه متولد شده است. در روایتی از امام صادق(علیه السلام) که در همین دسته روایات جای می گیرد، اساساً موضوع غفران و آمرزش خداوند، حج گزار مخلص است: «من حجّ یرید به الله، ولایرید به ریاءً و لاسمعه، غفرالله له الـبـتـه... هر کس به خاطر خدا حج بگزارد و نه ریا و تظاهر، خداوند حتماً او را می آمرزد». همانگونه که از متن حدیث بر می آید، حاجیان غیرمخلص، از دایره این رحمت الهی بیرون اند و از حج، جز رنج و تعب و هدردادن عمر و سرمایه، بهره ای ندارند.
حج کامل، اخلاص بیشتر می طلبد. حج به معنی قصد است؛ نمی توان به قصد تجارت رفت و آن را حجّ خانه دوست و کعبه مقصود خواند. نمی توان به قصد تفریح و تفرّج رفت و زائر بیت الله شد و نمی توان سیاحت کرد و آن را زیارت دانست. این گونه حج که مخلوطی از قصد خدا و غیر خداست نیز حجّ ابراهیمی و محمّدی نیست. این حجّ جاهلیتِ دوباره در آخر زمان است که حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) بدان اشاره کرده است: «یأتی علی الناس زمان یکون فیه حجّ الملوک نزهه، و حجّ الأغنیاء تجاره، و حجّ المساکین مسأله... زمانی می آید که حجّ پادشاهان برای تفریح است و حجّ ثروتمندان برای تجارت و حجّ فقیران برای گدایی». این مضمون را راویان اهل سنّت نیز نقل کرده اند که فرازی بیشتر دارد ودر آن به حجّ قاریان قرآن اشاره می کند و حجّ آنان را نیز برای ریا و سمعه و خودنمایی می داند.
پاک کردن دارایی:
پس از تطهیر روح و خالص نمودن نیّت، در مرحله عمل نیز باید این خلوص و پاکی جلوه کند. روشن است که اگر بخواهیم حجْ ما را پاک کند و از آلودگی های درون بپالاید، باید خود پاک باشد. نمی توان با آب آلوده، آلودگی را زدود. نمی توان با مال به چنگ آورده از دزدی و با خیانت و رشوه و اختلاس و گران فروشی و کم فروشی و اجحاف، حج گزارد و انتظار پاک شدن از گناهان را داشت. نمی توان با مال حرام به حج رفت و انتظار پذیرش آن را داشت. نمی توان در لباس غصبی، لبّیک گفت و جواب را به انتظار نشست. امام صادق(علیه السلام) می فرماید: اگر کسی مالی از راه غیر حلال به دست آورد، سپس حج بگزارد و لبّیک بگوید، ندا می رسد: نه لبیک و نه سعدیک(که کنایه از جواب ردّ است).
این بدان معناست که چنین زائری از همان مرحله نخست مناسک و حتی پیش از آن، در درگاه الهی پذیرفته نیست و مصرف دارایی هایش در حج، چیزی جز افزایش بدهی به صاحبان اصلی اموال را در پی ندارد. نکته قابل توجه اینجاست که کم یا زیاد بودن آلودگی مال به حرام، در این عدم پذیرش، تفاوتی ندارد و حتی کم ارزشترین مال حرام در اسباب و تجهیزات حج و بار و بنه زائر، موجب مردود شدن حج می گردد. در تأکید همین نکته و زدودن چنین توهّمی، حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) شیء بسیار کم قیمتی را نمونه می آورد و می فرماید:«من تجهّز و فی جهازه عَلَم حرام لم یقبل الله منه الحجّ... هرکس بار سفر حج ببندد و تکّه پرچمی حرام در وسایلش باشد، خداوند حجّش را نمی پذیرد». از باور و اعتقاد به این نکته است که هر ساله به هنگام حج، شاهد مراسم زیبای «طلب حلّیّت» کسانی هستیم که عازم زیارت کعبه مقصودند. اینان با جدّیت و کوشش فراوان در پی ادای بدهی و پرداخت دیگر حقوق مالی خود به هر سو روان می شوند و با تأسّی به اهل بیت عصمت و طهارت، هزینه حج را از هر آلودگی پاک می سازند و این سنّت دیرینه و به جا مانده از ائمه معصومین(علیهم السلام) و پیشینیان صالح را زنده نگاه می دارند. بجاست این فرموده امام کاظم(علیه السلام) را بیاوریم که «إنّا أهل بیت، حجّ مرورتنا و مهور نسائنا و اکفاننا من طهر أموالنا... ما خاندانی هستیم که هزینه حج گزاردنمان و مهریه زنانمان و کفن مردگانمان را از پاکترین دارایی مان می پردازیم».
آگاه کردن دوستان:
اکنون زائر در آستانه سفر است. او عزم را جزم، نیّت را خالص و روح و جسم خود را تطهیر کرده است. تمام حقوق واجب را ادا کرده است و نیکوست که حقّی مستحب را نیز ادا کند و با آگاه کردن برادران دینی اش، علقه ها و علاقه ها را تحکیم بخشد و محبّت را در روابط اجتماعی تزریق کند. در حدیثی که راوی اش امام صادق(ع) و گوینده اش حضرت رسول اکرم(ص) می باشد این تکلیف اخلاقی بر عهده هر مسلمانی که قصد سفر دارد، گذاشته شده است:«حقّ علی المسلم إذا أراد سفراً أن یُعلم إخوانه، و حقّ علی إخوانه إذا قدم أن یأتوه... بر گردن هر مسلمان است که هنگام سفر، برادرانش را آگاه کند و سزاوار است که آنها هم به هنگام بازگشت او به دیدارش بیایند». این دستور زیبای اخلاقی که رابطه ای دوسویه را ایجاد می کند، اثراتی سودمند نیز برای خانواده و بستگان و بازماندگان زائر دارد؛ زیرا دستور اخلاقی دیگری، این را تکمیل می کند و سوی دیگر رابطه را استوار می سازد. امام زین العابدین(ع) به برادران دینی و مؤمن زائر می فرماید: «من خلف حاجّاً فی أهله وماله، کان له کأجره، حتی کأنّه یستلم الأحجار... هر کس جای خالی حج گزار را در خانواده و دارایی اش پر کند، اجری مانند او دارد، تا آنجا که گویی کعبه را لمس می کند».
گشاده دستی:
جود و سخاوت، از صفات مورد علاقه خداوند است و بدان سفارش کرده است. در موقعیت های خاصی، این سفارش تأکید شده است که از آن جمله سیر و سفر است. زیاد برداشتن توشه نیکو و بذل و بخشش آن به همسفران، از مروّت و شرف و جوانمردی شمرده شده است. حج، علاوه بر اینکه خود یک سفر است و مشمول این قانون و دستور کلی اخلاقی قرار می گیرد، ویژگی دیگری نیز دارد که سبب تأکید بر گشاده دستی در طول سفر و اعمال آن است. هزینه حج، بیش از صدقه و بیش از قرض و هر کار نیک دیگری، پاداش دارد و اجر اخرویِ آن را تا دو میلیون برابر کارهای دیگر ذکر کرده اند. این ثواب زیاد، محرّک بسیار خوبی برای انفاق و جود و سخاوت در حج است. امامان شیعه، علاوه بر توصیه و سفارش زبانی، خود بدان عمل می کرده اند و با حمل بهترین توشه ها و بذل و بخشش از آن، به دیگر حاجیان و پیروان خود درس می داده اند و آنان را به این کار نیک می خوانده اند.
دوری از تکبّر:
با نگاهی کوتاه به روایات می توان دریافت که یکی از حکمت های تشریع حج، بیرون راندن تکبّر از دل هاست. این معنا را از شکل کلّی مراسم نیز می توان فهمید. حضرت علی(ع)می فرماید: خداوند، با سختی های رنگارنگ، بندگان خود را به بندگی وا می دارد و آنها را با ناخوشی های گوناگون می آزماید تا خودپسندی و کبر را از دل هایشان بیرون کند و فروتنی را در جان هایشان جای دهدو و در همین معنا حضرت رضا(ع)می فرماید:«یکی از علّت های حج، نزدیکی به خداوند از راه عبادت و خضوع و تهیدستی و کوچکی است». برای همسویی با این حکمت و جهت نیل به این هدف، روایات، حاجیان را ترغیب به دوری از کبر و زدودن غرور و فخر از دل ها می کند و با طرح ثمره مهم حج (آمرزش گناهان)، آن را مشروط به دوری از کبر و اظهار تواضع می کند. امام باقر(ع)می فرماید:«هر کس قصد این خانه کند، به عمره یا حج، و از کبر دوری کند، باز می گردد در حالی که گناهی ندارد، همچون روزی که مادرش او را زاده است».
این سفارش از هنگام قصد و عزم حج شروع می شود و در اوّلین قدم ورود به مکّه و محلّ حج، تکرار می شود. در آداب ورود به مکّه، توصیه شده است که بدوت تکبّر و تجبّر و فخرفروشی و در کمال تواضع و آرامش وارد حرم ابراهیمی شوید. این سفارش را امام صادق(ع)، هم به معاویه بن عمار و هم به اسحاق بن عمّار، فرموده اند و اثر چنین ورود متواضعانه ای را غفران و آمرزش خداوند دانسته اند. ابان بن تغلب که از بزرگترین راویان فهیم و فقیه است، نمونه عملی و عینی این تواضع را گزارش کرده است. این گزارش، چگونگی بروز تواضع و اظهار این حالت درونی را در عمل خارجی، به تصویر کشیده و یگانگی دل وزبان ودرون وبرون را ترسیم کرده است. ابان که توفیق همراهی امام صادق(ع) رااز مدینه تا مکّه داشته است، می گوید که وقتی امام صادق(ع) به حرم رسید، از مرکب پیاده شد، غسل کرد، کفش هایش را به دست گرفت و پابرهنه داخل حرم شد. من نیز چنین کردم. حضرت فرمود:«ای ابان، هر کس از روی تواضع چنان کند که دیدی من کردم، خداوند صدهزار کار زشتش را محو کند و صد هزار کار نیک برایش بنویسد و صد هزار درجه به او بدهد و صدهزار حاجتش را روا کند». ابراز و اظهار تواضع از راه هایی دیگر نیز نقل شده است و امام صادق(ع) به پیروان خود آنها را تعلیم داده است. ایشان می فرماید: وقتی وارد مکّه شدید، لباس های کهنه تان را بپوشید که هیچ کس بدون تکبّری در دل به مکّه فرو نیامد، مگر اینکه آمرزیده شد. در حدیث دیگری از این گونه، شخصی ستوده شده است که با وجود امکان استفاده از لباس نو و زیور و زینت، به خاطر تواضع در مقابل خداوند، از لباس کهنه استفاده می کند. هم در آن و هم در اینجا، تمیزی و نظافت و زیبایی نکوهش نشده و مورد نهی قرار نگرفته است؛ بلکه خودنمایی و فخرفروشی و تجمّل ممنوع شده است که این منع، همسو با دیگر اعمال حج، بویژه احرام است که از آداب واجب ورود به مکّه می باشد.
حسن خُلق:
شیوه حجّ کاروانی و دسته جمعی، حاجیان را علاوه بر مراسم و فرائض حج، در منزل و خورد و خوراک نیز به هم پیوند می دهد. از سوی دیگر، سختی اعمال، و شرایط ویژه آب و هوای حجاز، زمینه را برای درگیری ها و برخوردهای احتمالی کوچک و بزرگ آماده می سازد. گاه زائران و دیگر همراهان، عادت هایی دارند که برای بعضی دیگر پسندیده نیست و گاه کمبود امکانات و تنگی مکان در مِنا و مشعر و یا غربت و سرگشتگی و دوری از خانه و خانواده، چنان روح را می آزارد که احتمال طغیان آن می رود و آنگاه، غضب و ناراحتی، زمام امور را از کف عقل می رباید و در این هنگام باید منتظر حادثه بود که گاه کفّاره و عقوبت هایی را هم برای زائر در پی دارد. از این رو، رعایت آداب معاشرت و خوشرویی و خوش اخلاقی، از لازمترین کارها محسوب می شود. امامان معصوم(علیهم السلام) برای گام به گام این سفر روحانی، دستورات و توصیه هایی بیان کرده اند تا زائر را از این دام شیطانی(ترشرویی و بداخلاقی) برهانند و حجّ او را بی فساد و خلل، مقبول و مأجور گردانند. در ابتدای خروج از خانه، دعای خروج بخواند و بگوید:«اللهم إنّی أسألک فی سفری هذا السرور والعمل بما یرضیک عنّی: خداوندا من از تو در این سفرم، سرور و انبساط خاطر و عمل به رضای تو را می طلبم». و برای هنگام پیمودن مسیر حج، فرموده اند: «ما یعبأ مَن یَؤمُّ هذا البیت إذا لم یکن فیه ثلاث خصال: خُلق یُخالق به من صحبه، أو حلم یملک به من غضبه، أو ورع یحجزه عن محارم الله... به زائری که سه خصلت در او نباشد، توجّه نمی شود؛ حسن صحبت و نیکویی معاشرت با همراهان، بردباری وخودداری به هنگام غضب و خشم، و پرهیز از محرّمات خداوند». این حدیث که مشابه آن در آداب سفر، زیاد نقل شده است، حج گزار بداخلاق و تندخو را دور از عنایت خداوند بر می شمارد و او را بی بهره از حج معرّفی می کند. چنین کسی، گویا آمده و دیده و رفته است؛ بدون هیچ نصیبی و ثمری! چنین شخصی مورد نکوهش شدید واقع شده و اهل بیت او را از دایره ولایت خود و گروه مؤمنان به خداوند، بیرون رانده اند.
پیشوایان دینی ما، هم در اطراف حسن خلق و ارزش و برکات و ثمرات آن در روابط اجتماعی سخن گفته اند و هم ما را از ضررها و آثار سوء بدخلقی، برحذر داشته اند که به عنوان نمونه از هر یک، حدیثی را می آوریم. پیامبر فرمود:«الخُلق الحسن نصف الدین... خوی نیکو نیمه ای از دین است» و همو فرمود:«الخلق السیّء یفسد العمل کما یفسد الخلّ العسل... خوی بد، عمل را فاسد می کند؛ همچون سرکه که عسل را خراب می کند». آری؛ اگر حجگزار نرمخو نباشد، خوشرو و خوش زبان نباشد و با همراهان و نزدیکان بنای بدخلقی بگذارد و با اندک سختی خشم بگیرد، حجّ شیرین و پرارزش خود را از دست می دهد و با دستی خالی و کوله باری تهی باز می گردد.
نگهداری از زبان:
زبان و کلام، نقش ویژه ای در روابط انسانی ایفا می کند و در متون اخلاقی، بسیار بدان پرداخته شده است. گناهان بزرگی که با زبان انجام می گیرد و هیچ عضوی به اندازه آن، نمی تواند انواع گوناگون معصیت و طاعت داشته باشد. ایجاد دشمنی و عداوت با زبان ممکن است و اظهار دوستی و محبّت هم با آن میسّر. کج خلقی و بددهنی و دشنام، با زبان انجام می گیرد و خوش صحبتی و مزاح و شوخی هم. در حج، به این عضو، توجه شده است و خداوند در قرآن کریم بعضی از افعال زشت آن را به هنگام حج، حرام کرده است: حج، ماه های معیّنی دارد و هر کس در آن ماه ها حج می گزارد، نباید آمیزش جنسی کند و یا دروغ بگوید و یا مجادله و نزاع کند. دستورات این آیه، در معارف حدیثی ما پی گرفته شده است. امام صادق(ع)می فرماید:«هرگاه احرام بستی، تقوا را همراه گیر و خداوند را فراوان یاد کن و کم گو مگر به نیکی؛ همانا اتمام حجّ و عمره به حفظ و نگاهداری زبان است مگر به نیکی؛ همان گونه که خداوند می گوید: فمن فرض فیهنّ الحجّ فلارفث و لافسوق ولاجدال فی الحجّ. رفث همان جماع است؛ و فسوق یعنی دروغ و دشنام؛ و جدال هم قسم به ذات جلاله الله است». کم گفتن و نیکو گفتن، حج را مبرور و مقبول و نیکو می گرداند و اثر سوء گفتارهای زشت را از بین می برد.
کمک و خدمت به همراهان:
برآورده کردن نیازهای مؤمن و برادر دینی، از پرارزشترین کارها و برتر از بسیاری مستحبات است. از احادیثی که به ذکر فضیلت این کار و بیان اجر آن پرداخته اند، به اهمیت آن وارزش فوق العاده اش پی می بریم. بعضی از آنها برآوردن حاجت های مؤمن را برتر از بیست حج می شمرد و در بعضی، اقدام و شروع(به خدمت) بدون موفقیت و کسب نتیجه را برابر با حجّ مبرور و مقبول خوانده اند. با این همه، به سبب اجر و پاداش فراوان طواف و اعمال مستحبّی در ایّام حج، گاه اشخاصی به تردید افتاده اند و در انتخاب بین «خدمت و کمک به دیگر حاجیان» یا «طواف و نماز مستحبی در مسجدالحرام» متحیّر مانده اند. اسماعیل خثعمی از این دسته افراد است که در پی تأیید و امضای عمل خویش به نزد امام صادق(ع) رفته می گوید: به مکّه که آمدیم، دوستانم به طواف رفتند و مرا رها کردند تا وسایل آنها را حفظ کنم. امام فرمود: اجر و پاداش تو بیشتر است.
گناه نکردن پس از بازگشت:
حفظ نتیجه عمل و بهره برداری از ثمرات کارهای نیک، گاه سخت تر از خود آن کار است. زائر با مراقبت از رفتار خود و آموختن درست مناسک، می تواند از عهده حج و اعمال آن به درآید و با حسنات و ثمرات و حجّی مقبول و مبرور برگردد و نور حج را در قلب و روح خود برای همیشه روشن نگاه دارد؛ ولی افسوس که این نور با اولین گناه، به خاموشی می گراید و سایه معصیت، پرتو نورانی این عبادت بزرگ را از نورافشانی باز می دارد. امام صادق(ع) این خطر را گوشزد کرده و بدان هشدار داده است و هم از این روست که به پیروان خود دستور داده اند پیش از آنکه حاجیان و عمره گزاران، آلوه گناه شوند، به دیدارشان بشتابید تا بهره ای از این نور و مغفرت و رحمت خداوندی ببرید. این در حقیقت همان تقوا و دوری از معصیت است که در همه مراحل سفر و پس از آن نیز باید رعایت شود.
علاوه بر این سفارش عام، به بعضی از گناهان که پس از بازگشت احتمال ابتلا به آنها بیشتر وجود دارد، اشاره شده است. یکی از آنها بازگو کردن عیب ها و خطاهای سرزده از همسفران است. به هنگام شرح ماجراهای پیش آمده در سفر و یا درد دل کردن از سختی ها و آزارها، سفره دل باز می شود و سخن با غیبت و گاه تهمت آلوده می گردد. در بعضی موقعیت ها، نیز رازهای همراهان را که معمولاً در سفر و ضمن خطرات آن برای ما گشـــوده می شود، افشا می کنیم و آبرو و اعتبار آنان را لکّه دار می سازیم که این کار برخلاف امانت و مروّت است. دلیل های فراوانی بر حرمت این کار داریم که در ابواب مربوط به مجلس و مسافرت آمده است. حتی در بعضی روایات، گفتار به نیکی را نیز نهی کرده اند که شاید وجه آن، ایجاد حریم برای نیفتادن به کار حرام باشد. در پایان، نتیجه می گیریم که وظایف زائر در انجام اعمال و فرائض و مناسک خلاصه نمی گردد؛ بلکه تحصیل آثار فراوان حج و قبولی این عبادت بزرگ در گرو رعایت دستورات اخلاقی این عبادت اجتماعی است. امید که هر زائر، نمونه ای از مسلمانان مطلوب اسلام باشد و با رفتار نیکو و شایسته خود، در جلب محبّت همکیشان و توجه دیگران، توفیق یابد.
منبع: ویژه نامه ی زمزم ستاد عمره ی دانش آموزی استان اردبیل
اهم فعالیت های کانون علامه در اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹ به شرح ذیل می باشد:
1- برگزاری منظم جلسات شورای کانون
2- بازدید منظم از فعالیت های کلاسی، ورزشی و کارگاهی مربیان
3- برگزاری کوهپیمایی اعضاء کانون در ارتفاعات بران
4- تهیه و تکثیر بروشور به مناسبت روز معلم
5- تهیه و تکثیر ویژه نامه هفته معلم و ارسال به مدارس تابعه
6- تشکیل نمایشگاه امنیت اجتماعی
7- برگزاری مراسم به مناسبت گرامیداشت مقام معلم
8- برگزاری گفتمان دینی به مناسبت شهادت حضرت فاطمه ی زهرا«س»
9- ثبت نام و برگزاری دوره ی غیر حضوری پانا
10- همکاری در برگزاری آزمون کتبی مربیان پیشتازان و فرزانگان
1- قبـل از هر چیز، بایـد آمـادگـی لازم بـرای امتحان را پیدا کنید. از هر فرصتی برای خواندن و یادگیری مطالب استفاده کنید. از خواندن مطالب در لحظه های آخر به شدت خودداری کنید، و شب قبل حتماً خواب کامل داشته باشید.
2- مکان و زمان امتحان را دقیقاً به خـاطر بسپارید، و وسائل لازم برای آن را از قبل تهیه کنید. سر وقت در جلسه حضور بـه هـم رسانـید، نه خیلی زود و نه خیلی دیر. به هیچ عنوان عجله نکنید.
3- به هیچ وجه قبل از شروع امتحان با همکلاسی هایتان در مـورد مطالب درسی و امتحان صحبت نکنید، به ویژه اگر می دانید که این کار باعث بیشتر شدن اضطرابتان می شود.
4- پس از دریافت برگه ی امتحانی، سؤالات را به خوبی مرور کنید و زمان کافی برای هر سوال را تنظیم کنید. از سؤالات ساده تر شروع به پاسخگویی کنید تا اعتماد به نفس تان را بیشتر کند.
5- در صورت بروز هرگونه سؤال یا ابهام، حتماً از استاد، یا ناظر امتحان توضیح بخواهید.
6- امتحان دادن یک کار فکری است. وظیفه ی شما حین امتحان فکر کردن راجع به مطالبی است که قبلاً مطالعه کرده و یاد گرفته اید. پس روی کارتان(فکر کردن) تمرکز کنید و سعی کنید حواس تان به هیچ چیز دیگری منحرف نشود.
7- با فعالیت، اضطراب تان را کاهش دهید. اگر پاسخ سؤالی را نمی دانید و چیزی برای نوشتن در مورد آن ندارید، به سراغ سؤال های بعدی بروید.
8- حین امتحان دقت کنید که از نظر فیزیکی در شرایط راحتی به سر ببرید. هر گونه ناراحتی در نشستن می تواند از تمرکز شما جلوگیری کند. اگر احساس کردید که عضلاتتان منقبض شده است، دست از نوشتن بردارید، چند نفس آرام و عمیق بکشید و عضلات تان را رها کنید.
9- به تنها چیزی که توجه می کنید فقط برگه ی امتحانتان باشد، نه سایرین. وقت تان را تلف نکنید که ببینید دیگران در چه حالی هستند و چطور به سؤالات پاسخ می دهند.
آیا برای امتحان اضطراب دارید؟
1- آیا خود آگاهید که هنگام امتحان مضطرب می شوید، آن قدر عصبی و مضطرب می شوید که نمی توانید به نحو احسن به سؤالات پاسخ دهید و به همین دلیل نمرات تان پایین است، در حالیکه می دانید به اندازه کافی مطالعه داشته اید و درسهای تان را خوب بلدید؟
2- آیا حین امتحان دادن دل درد می گیرید یا عضلات شکم تان منقبض می شود؟ دست هایتان سرد شده و عرق می کند؟ سردرد می گیرید؟ شب قبل از امتحان نمی توانید خوب بخوابید؟
3- آیا حین امتحان فکرتان پراکنده و مغشوش می شود و قادر نیستید روی سؤالات تمرکز کنید؟
4- آیا مطالبی را که قبلاً خیلی خوب خوانده اید و یاد گرفته اید را حین امتحان فراموش می کنید، و گاهی بعد از امتحان دوباره به یادتان می آیند؟
5- آیا سوالات را بیش از حد تجزیه و تحلیل می کنید و برای هر سؤال احتمالات مختلف را در نظر می گیرید و پیچیده ترین راه را برای پاسخگویی به آن انتخاب می کنید؟
6- آیا اشتباهات کوچک و بی دقتی در امتحانات تان زیاد پیش می آید؟
پاسخ مثبت به هر کدام از سوالات بالا نشانگر این است که شما دچار اضطراب امتحان هستید. البته باید بگویم که تقریباً همه ی مردم برای امتحان دادن دچار اضطراب می شوند. اما این اضطراب نباید بیش از اندازه شود. مقدار کم از این اضطراب برای هر کسی لازم است چون باعث ایجاد انگیزه در فرد می شود. اما آمار نشان می دهد که تقریباً 20% از دانش آموزان و دانش جویان از اضطرابی جدی و عصبی حین امتحان رنج می برند که عواقب زیر را در بر خواهد داشت:
نمرات آنها پایین می آید، چون اضطراب بر روند فکری آنها تاثیر می گذارد و اجازه نمی دهد آنها بتوانند به خوبی به سوالات پاسخ گویند. کیفیت زندگی آنها نزول می کند، چون از اینکه مجبور به امتحان دادن هستند احساس بدبختی می کنند.
اشخاص موفق رمز موفقیت خود را چنین بیان نموده و همهی آنها موارد زیر را به ترتیب در موفقیت خود موثر میدانند:
1- برنامهریزی صحیح
2- تلاش و پشتکار و انگیزه قوی شخصی
3- نظم در امور
4- حمایت و پشتیبانی خانواده
5- رقابت و تشویق به درس خواندن
6- در امور شخصی و خصوصاً درس خواندن، افرادی پیگیر، منظم و دقیق هستند
7- از ثبات شخصیتی برخوردارند
8- اعتماد به نفس خوبی دارند و در تصمیمات شان ثابت قدم اند
9- در برخورد با مشکلات، هراسان نمیشوند و فعالانه جهت حل آن ها گام برمیدارند و سعی میکنند که از کوچکترین امکان برای حل مسائل درسیشان استفاده کنند
10- آنها تشنهی تفریح و خوشگذرانی نبوده اما اگر موقعیتی برای تفریح پیش میآمد آن را از دست نمیداند
11- تعدادی از آنان تفریحات عادی خود مانند ورزش و موسیقی را در طول سال تحصیل ترک نکردند
12- مهمترین مرجع مطالعهی این افراد، کتاب درسی بود
13- دومین مرجع مطالعهی آنها، تستهای کنکور سراسری و آزاد بوده است
14- 30 درصد از آن ها(براساس نیازشان) در برخی از درس علاوه بر کتاب درسی و کتابهای تست، از سایر کتب کمک آموزشی نیز استفاده کردند
15- اکثر آنان در سر کلاس بسیار متمرکز، دقیق و تیز بودند و بیشتر مطالب را همان جا میآموختند
16- در کلاس خودنمایی نمیکردند ولی فعال بودند
17- انجام تکالیف برای آنها اولویت داشت و تقریباً همهی آنها به طور منظم فعالیتهای کلاسی را انجام میدادند
18- درس را به طور عمیق و دقیق مطالعه میکردند و به کیفیت مطالعهی خود بیش از کمیت آن توجه میکردند
19- مطالعهی هر درس را در زمان دلخواه خود انجام میدادند
20- به طور منظم نکات درسی را تکمیل و جمعآوری میکردند
21- از حاشیه نویسی، نت برداری و علامتگذاری استفاده میکردند
22- به همهی شکلها، جدولها، زیرنویسها و حاشیههای کتاب درسی توجه میکردند و همهی پرسشها را حل میکردند
23- به جای خواندن مثالهای کتاب درسی، آنها را حل میکردند
24- اکثر آنها تناقضات و اشکالات کتابهای درسی را پیدا میکردند
25- 40 درصد آنها یک درس و 40 درصد دیگر دو تا 3 و 20 درصد هم مقداری از اکثر درسها را در طول یک روز مطالعه میکردند
26- در درس ریاضی که نیاز به تمرین زیاد دارد، به مرور زمان به حل مسائل میپرداختند. آنها معتقد بودند که به یک باره و در کوتاهمدت امکان تسلط بر ریاضی وجود ندارد
27- اکثر مسائل را به صورت تشریحی حل میکردند و در مراحل نخستین از فرمولهای تستی کمتر ولی پس از عید، از راه حلهای تستی پر کاربرد بیشتر استفاده میکردند
28- مسائل را از راههای مختلف حل میکردند و تنها به یک راه حل اکتفا نمیکردند
29- هنگام برخورد با یک مشکل درسی اول «فکر» میکردند و تنها در صورت نیافتن راه حل از سایرین کمک میخواستند
30- به اشکالات خود توجه میکردند: هیچ اشکالی را دست کم نمیگرفتند درحل تمرینهایی که اشکال داشتند با خود مدارا نمیکردند و دوباره آنها را حل میکردند، یا به کمک دوستان یا معلمان خود برطرف میکردند
31- تا قبل از عید بیشتر میخواندند و تمرین و تست حل میکردند ولی پرکاری در تستزنی را به پس از عید موکول میکردند
32- تستهای انبوه و مشابه را دستهبندی میکردند و همه را یکجا حل نمیکردند. به تدریج و در نوبتهای متعدد به حل آنها میپرداختند
33- با دقت پاسخ تمام تستها را - حتی تستهایی را که به درستی جواب داده بودند - مطالعه میکردند و نکات جالب توجه آنها را یادداشت میکردند
34- تستهای اشکال دار خود را پس از مدتی مجدداً حل میکردند
35- همهی آنها دروس عمومی را همراه با دروس اختصاصی میخواندند. تا قبل از عید سعی میکردند دروس اختصاصی را بیشتر از دروس عمومی بخوانند؛ به طوری که نسبت زمان مطالعهی دروس اختصاصی به دروس عمومی آنها 3 به 1 و یا 4 به 1 بوده است
36- مطالعهی دروس پایه نسبت به دروس پیشدانشگاهی را براساس نقطه قوت خود تنظیم کرده بودند. ولی بیشترشان به نسبت مساوی آنها را مطالعه میکردند
37- 85 درصد آنها براساس برنامهی زمانبندی شده دروس را مطالعه میکردند و 15 درصد هم بدون برنامهریزی زمانبندی شده، پس از خسته شدن از مطالعهی یک درس، به سراغ درس دیگری میرفتند
38- در کنکورهای آزمایشی به طور جدی شرکت میکردند و پس از هر آزمون، کوچکترین اشکال خود را با مرور مجدد موضوع یا انجام تکالیف تکمیلی برطرف میکردند. آنها هدف خود را از شرکت در این آزمونها، آشنایی با محیط، روش امتحاندهی، کشف نقاط ضعف، تنظیم وقت و از بین بردن استرس میدانستند
39- امتحانات مدرسهی خود را جدی میگرفتند و به تمام آنها اهمیت میدادند
40- اکثر آنها انتظار داشتند که رتبههای تک رقمی بهدست آورند ولی همهی آنها پس از برگزاری آزمونهای جامع آزمایشی دریافتند که رتبه خوبی کسب خواهند کرد
منبع: نشریه ی فرهنگی، هنری، تربیتی، ادبی و ورزشی کانون علامه طباطبایی مدیریت آموزش و پرورش شهرستان پارس آباد- آذر 88
اهم فعالیت های کانون فرهنگی و تربیتی نرجس در جریان شش ماهه ی اول سالتحصیلی جاری به شرح ذیل می باشد: