کانون های فرهنگی و تربیتی استان اردبیل

وبلاگی در مورد برنامه‌های کانون‌های فرهنگی و تربیتی

کانون های فرهنگی و تربیتی استان اردبیل

وبلاگی در مورد برنامه‌های کانون‌های فرهنگی و تربیتی

مرغابی یا عقاب؟

وقتی شما به شهر نیویورک سفر کنید، جالب‌ترین بخش سفر شما هنگامی است که پس از خروج از هواپیما و فرودگاه، قصد گرفتن یک تاکسی را داشته باشید. اگر یک تاکسی برای ورود به شهر و رسیدن به مقصد بیابید شانس به شما روی آورده است. اگر راننده‌ی تاکسی شهر را بشناسد و از نشانی شما سر در آورد با اقبال دیگری روبرو شده‌اید. اگر زبان راننده را بدانید و بتوانید با او سخن بگویید بخت یارتان است و اگر راننده عصبانی نباشد، با حسن اتفاق دیگری مواجه هستید. خلاصه برای رسیدن به مقصد باید از موانع متعددی بگذرید.

هاروی مک کی می‌گوید: «روزی پس از خروج از هواپیما، در محوطه‌ای به انتظار تاکسی ایستاده بودم که ناگهان راننده‌ای با پیراهن سفید و تمیز و پاپیون سیاه از اتومبیلش بیرون پرید، خود را به من رساند و پس از سلام و معرفی خود گفت: «لطفاً چمدان خود را در صندوق عقب بگذارید». سپس کارت کوچکی را به من داد و گفت: «لطفاً به عبارتی که رسالت مرا تعریف می‌کند توجه کنید». بر روی کارت نوشته شده بود: «در کوتاه‌ترین مدت، با کمترین هزینه، مطمئن‌ترین راه ممکن و در محیطی دوستانه شما را به مقصد می‌رسانم». من چنان شگفت زده شدم که گفتم نکند هواپیما به جای نیویورک در کره‌ای دیگر فرود آمده است. راننده در را گشود و من سوار اتومبیل بسیار آراسته‌ای شدم. پس از آنکه راننده پشت فرمان قرار گرفت، رو به من کرد و گفت: «پیش از حرکت، قهوه میل دارید؟ در اینجا یک فلاسک قهوه معمولی و فلاسک دیگری از قهوه مخصوص برای کسانی‌که رژیم تغذیه دارند، هست».

گفتم: «خیر، قهوه میل ندارم، اما با نوشابه موافقم».

راننده پرسید: «در یخدان هم نوشابه دارم و هم آب میوه».

سپس با دادن یک بطری نوشابه، حرکت کرد و گفت: «اگر میل به مطالعه دارید مجلات تایم، ورزش و تصویر و آمریکای امروز در اختیار شما است». آنگاه، بار دیگر کارت کوچک دیگری در اختیارم گذاشت و گفت: «این فهرست ایستگاه‌های رادیویی است که می‌توانید از آنها استفاده کنید. ضمناً من می‌توانم درباره بناهای دیدنی و تاریخی و اخبار محلی شهر نیویورک اطلاعاتی به شما بدهم و اگر تمایلی نداشته باشید می‌توانم سکوت کنم. در هر صورت من در خدمت شما هستم».

از او پرسیدم: «چند سال است که به این شیوه کار می‌کنید؟»

پاسخ داد: «دو سال».

پرسیدم: «چند سال است که به این کار مشغولید؟»

جواب داد: «هفت سال».

پرسیدم: «پنج سال اول را چگونه کار می‌کردی؟»

گفت: «از همه چیز و همه کس،از اتوبوس‌ها و تاکسی‌های زیادی که همیشه راه را بند می‌آورند، و از دستمزدی که نوید زندگی بهتری را به همراه نداشت می‌نالیدم. روزی در اتومبیلم نشسته بودم و به رادیو گوش می‌دادم که وین‌دایر شروع به سخنرانی کرد. مضمون حرفش این بود که مانند مرغابی‌ها که مدام واک واک می‌کنند، غرغر نکنید، به خود آیید و چون عقاب‌ها اوج گیرید. پس از شنیدن آن گفتار رادیویی، به پیرامون خود نگریستم و صحنه‌هایی را دیدم که تا آن زمان گویی چشمانم را بر آنها بسته بودم. تاکسی‌های کثیفی که رانندگانش مدام غرولند می‌کردند، هیچگاه شاد و سرخوش نبودند و با مسافرانشان برخورد مناسبی نداشتند. سخنان وین‌دایر، بر من چنان تاثیری گذاشت که تصمیم گرفتم تجدید نظری کلی در دیدگاه‌ها و باورهایم به وجود آورم».

پرسیدم: «چه تفاوتی در زندگی تو حاصل شد؟»

گفت: «سال اول، درآمدم دوبرابر شد و سال گذشته به چهار برابر رسید. نکته‌ای که مرا به تعجب واداشت این بود که در یکی دو سال گذشته، این داستان را حداقل با سی راننده تاکسی در میان گذاشتم اما فقط دو نفر از آنها به شنیدن آن رغبت نشان دادند و از آن استقبال کردند. بقیه چون مرغابی‌ها، به انواع و اقسام عذر و بهانه‌ها متوسل شدند و به نحوی خود را متقاعد کردند که چنین شیوه‌ای را نمی‌توانند برگزینند».

دوستان شما در دنیای امروزمون مرغابی هستید یا عقاب؟! روش کاری خود را دگرگون کنید، عقاب باشید و عقاب بمانید...

دانلود جزوه اصول خبرنگاری

 

با کلیک در اینجا جزوه آشنایی با اصول خبرنگاری را دانلود کنید

دعای ختم به خیر

امام صادق(ع) فرموده است: هر کس هنگام غروب هر روز دعای زیر را بخواند، اگر در آن شب یا آن هفته، ماه یا در آن سال بمیرد، داخل بهشت می‌شود. 

    

بسم الله الرحمن الرحیم

یا مَنْ خَتَمَ النُّبُوَّةَ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ،

اِخْتِمْ لى یَوْمى هذا بِخَیْر،

وَ شَهْرى بِخَیْر،

وَ سَنَتى بِخَیْر،

وَ عُمْرى بِخَیْر

اِنَّکَ عَلی کُلِّ شیءٍ قدیرٌ

راه‌هایی برای کسب آرامش

  1. جلوی گریه خود را نگیرید و گهگاهی گریه کنید.
  2. افراد آرام دائم به خود می‌گویند که برای تغییر گذشته کاری نمی‌توان انجام داد پس باید از ادامه زندگی لذت برد.
  3. حداقل روزی 15 دقیقه را در سکوت کامل بگذرانید و به آنچه که می‌خواهید در زندگی به دست آورید فکر کنید.
  4. هنگامی که احساس می‌کنید ذهنتان پر از افکار گوناگون است و هیچ جای خالی در آن وجود ندارد با قدم زدن سعی کنید ذهن خودتان را خالی کنید.
  5. به کودکان نگاه کنید و ببینید چگونه از زندگی لذت می‌برند. زندگی با آرامش را از کودکان یاد بگیرید.
  6. سعی کنید به داشته‌های خود قناعت کنید و در این صورت احساس رضایت بیشتری از زندگی خواهید کرد.
  7. اکسیژن باعث می‌شود مغز شما بهتر فعالیت کند. پس در محل زندگی و کار خود گیاه نگاه دارید.
  8. این همه عجله برای چیست؟ به یاد داشته باشید سرعت حرکت شما با احساس شما رابطه مستقیمی دارد پس سعی کنید عجول و شتابزده نباشید.
  9. شوخی روش خوبی برای رسیدن به آرامش است. پس شوخی طبع باشید.
  10. لحظات زیبای زندگی‌تان را بایگانی کنید. سعی کنید از این لحظات فیلم و عکس تهیه کنید و در لحظات ناراحتی به آن نگاه کنید تا به یاد بیاورید زندگی همیشه برای شما تلخ و دشوار نبوده است.
  11. آرام سخن گفتن باعث می‌شود ضربان قلب و تنفس شما کم شود و این پایین آمدن ضربان قلب آرامش بیشتری به شما می‌دهد.
  12. شاد کردن دیگران باعث می‌شود احساس و انرژی مثبتی به شما منتقل شود.
  13. هر چند وقت یک بار ساعت‌تان را باز کنید و اجاره بدهید از شر فشار زمان نجات پیدا کنید.
  14. مسافرت به شما کمک خواهد کرد تا برای مدتی فکر شما آزاد باشد و اثرات مسافرت پس از برگشت به خوبی در زندگی روزمره شما نمایان خواهد شد.
  15. دیگران را ببخشید. زیرا بخشش و شادکردن دیگران یکی از مسائل زندگی بخش است.
  16. سعی کنید در هنگام عصبانیت خود را به گونه‌ای تخلیه کنید. مثلاً به بالای پشت بام بروید و فریاد بکشید.
  17. لباس‌های راحت و گشاد باعث آرامش می‌شوند.
  18. سعی کنید به موقع غذا بخورید و از غذا خوردن لذت ببرید. زیرا غذا خوردن باعث آرامش سیستم عصبی می‌شود.

خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود

این بار می‌خواهیم از حضرت فاطمه(س) به نحوی دیگر سخن بگوییم. از او چه می‌دانیم؟!... مگر غیر این است که در توصیفش آن چه از خوبی می‌دانیم و آن چه واژه و دستور زبان فارسی اجازه می‌دهد، می‌توانیم بگوییم؟!... بانویی عفیف و پاکدامن، خوش سیرت و خوش سیما که به معنی واقعی کلمه نمونه بوده است. در بین همه انسان‌ها همواره افراد برجسته و فرزانه‌ای که الگو و راهبر دیگران هستند، وجود دارد. چه بسیار مردان مبارز و متعهدی که با پایداری در راه حق راهنما و اسوه مردان و زنان جامعه‌اند و چه بسیارند زنان پاکدامن و عفیفی که در شرایط حساس و سرنوشت ساز، از خطرها رهیده و در دام هوای نفس گرفتار نشده و برای زن و مرد الگو شده‌اند. ولی در بین تمامی زنان عالم با قاطعیت تمام باید گفت آنکه در طهارت و تقوا و فضایل و معارف و... نسبت به همه زنان عالم برتری دارد فاطمه زهرا(س) است.

حضرت فاطمه(س) ملاکی برای سنجش و ارزیابی همه جانبه بانوان و دوشیزگان است. قدرت روحی، شهامت بی نظیر، تفکر عالی، سجایای فوق‌العاده فاطمه همه و همه میزان و الگوست، عفت، تقوا، ایمان، اصالت، شرافت، شوهرداری، تربیت فرزندان، گذران حیات دوران جوانی، مبارزه، مرگ، جنبه‌های مادی و معنوی، فاطمه(س) همه و همه میزان و برای ما الگوست.

فاطمه(س) الگوست برای همه زنانی که از زمان او تا حال بوده‌اند و نیز برای همه کسانی که تا روز قیام واپسین خواهند آمد. البته برای زنانی که خواستار حفظ شرف انسانی و مدافع عفت و تقوا باشند و او در این جنبه‌ها الگویی تمام است. او الگوی یک زن با هدف است آن هم هدفی اصیل، که در سایه آن انسانیت انسان رشد می‌یابد و تقویت می‌شود و حیات خداپسندانه‌اش ریشه‌دار می‌گردد. او الگوی آزادی و آزاد منشی است. از هر چه که پلید و گناه است و از هر چه که مایه اسارت و بردگی است دور است.

نمونه‌ای که به دیگران می‌آموزد چگونه به جای پلیدی‌ها می‌توانند بزرگی و علو روح خود را نشان دهند و از این طریق به جلب و جذب دل‌ها پرداخته و در عین حال در مسیر خواسته‌های الهی باشند. او الگوست و به زنان آموخت که زنان هم می‌توانند در موارد لازم کار مردانه کنند، در عین اینکه دیدگان پاک و دور نگه دارنده، در عین اینکه عفت و اصالت خود را حفظ می‌نمایند و به احقاق حق بپردازند و به دفاع از ستمگرها قیام و اقدام نمایند. فاطمه در جنبه رهبری، درس دادن، الگوی عملی بودن، انتقال معارف اسلامی و فکری خود به زنان آنقدر کوشید که کار به خاموش شدن شعله‌های چراغ زندگی او رسید. او تا آخرین روزهای عمر از انجام این رسالت باز نایستاد. بزرگ بانوی اسلام با اینکه از جهت کمیت، عمر کوتاهی را گذرانید ولی از جهت کیفیت یک زندگی ثمربخش و آموزنده برای جهان و جامعه اسلامی مخصوصاً جامعه بانوان را داشت.

شخصیت فاطمه(س) فصلی است از کتاب رسالت الهی و مطالعه آن کوششی است در راه معرفت و شناخت روح اسلام و ذخیره‌ای است گرانقدر برای انسان معاصر در سراسر گیتی. امروزه اگر بانوان مسلمان بخواهند سعادت و کامیابی را در آغوش بگیرند شایسته است در همه مسائل اعم از فردی و خانوادگی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن طوری که دختر پیغمبر(ص) یعنی این بانوی نمونه و این سرچشمه فضیلت فکر می‌کرد، فکر کنند و اعمال و رفتار او را نصب العین خود قرار دهند تا هم خود از خودشبختی و سعادت بیشتری برخوردار گردند و هم به ایمان کامل برسند.

آسمان...

 

راه بسی طولانی و ناهموار است و یافتن همراه دشوارتر می‌نماید. تو مرا به راه آوردی و خود چراغ این سرای‌گاه ظلمانی شدی، دست بر سرم نهادی و گام‌های وجودم را به سوی خویش خوب گرداندی. مقصد و مبدا تو هستی، و من تنها یک مسافر! یک مسافر، یک دوست و اسیر تردید! مانده ام که چرا هستم؟! هستم که بی تو راه پویم و بی تو نیست شوم؟

آشنای توام یا غریبی سرگشته و حیران؟ تو را می‌جویم یا در پی اثبات خویشم؟ زنده‌ام و یا مرده‌ای جاری؟! نمی‌دانم که در این گذران، ذره ذره می‌میرم و آرام آرام مرگ را تجربه می‌کنم، یا که مدام زنده می‌شوم و با تو جاودانه زندگی می‌کنم؟! نمی‌دانم آمده‌ام که بترسم و هرگز خطر نکنم و از ترس سیاه چاله‌های آسمان چشم به خاک دوزم؟!

آمده‌ام که بی هیچ اثر و تلاشی برای ماندن، آرام آرام بمیرم؟! آمده‌ام که از خواسته‌هایم به سرعت برق و به نفع باد بگذرم؟! آمده‌ام که بی‌رنگ‌تر از شیشه، شاهد آفتاب باشم و پشت به نور بنشینم؟! آمده‌ام  که هدفم را به دست قاصدک‌ها بسپرم و آرام آرام بمیرم؟! آمده‌ام که آرام آرام بمیرم؟؟!!! یا که آمده‌ام بمانم؟! نمی‌دانم از کجا آمده‌ام، از قلب خاک یا دل تو؟

از هر کجا و به هر دلیلی که هستم، نیامده‌ام که آسان بگذرم. نیامده‌ام که اسیر تردید و خویشتن بمانم و مدام چون مرغان بی‌پرواز، با ترس بر زمین قدم بردارم. نیامده‌ام که بی‌مقصود آواز سر دهم و در هوایت پریشان و حیران پرواز کنم. و نیز، نیامده‌ام که بی‌توجه به نور هستی بخشم و زیر سایه‌ی طوبای رحمتش، عصیان و ناسپاسی پیشه کنم.

آری! از نمک بنده پروریت خوب فهمیده‌ام که بی هدف نیاوردیم. خوب فهمیده‌ام که آمده‌ام تا خطر کنم، عاشق شوم، درد بکشم، خون رنگ شوم و دیده‌گانم را بر دوش خواستگاه تو نهم. دریا شوم، طوفان شوم، پر بگیرم و در آغوشت زنده شوم! که اگر جز این باشد انگار که هر لحظه آرام آرام می‌میرم... گوئی اصلا نبوده‌ام!

یزیدیان در طول تاریخ رسوا هستند

عاشورائیان به دو گونه عمل کردند، بعضی تاریخ‌ساز شدند و بعضی تاریخ‌نگار. امام حسین(ع) و یارانش تاریخ را ساختند و آن‌هایی که باقی‌ماندند با گفتار و کردارشان تاریخ‌نگاری کردند که اگر غیر از این بود، همه رشادت‌ها و حق‌خواهی‌ها در کربلا همراه شهدا دفن می‌شد.

از آنجا که وقایع تاریخی دو گونه‌اند: محکمات و متشابهات، لذا مورخان دو گونه می‌نگارند. تاریخ‌نگاری زینب(س) و امام سجاد(ع) از نوع محکمات است و صد البته که اغلب مورخین به هر دلیلی اعم از عدم آگاهی و یا ملاحظات سیاسی متشابه نویسند. لذا برای نگریستن و فهم آن‌ها باید چراغی برداشت و درست و نادرست را از هم تشخیص داد. کسانی که جای این دو را به هر دلیلی با هم عوض می‌کنند باید بدانند که فریب‌دادن افراد معدودی در یک برهه زمانی کوتاه شاید امکان‌پذیر باشد ولی از آنجا که آینه تاریخ، شفافیت و صراحت و درستی خود را حفظ می‌کند و تابع هوس‌ این و آن نمی‌شود، تحریف و تغییر واقعیت‌ها برای همیشه امکان‌پذیر نیست. چرا که اگر چنین می‌بود و با چند نوشته و سخنرانی، چهره‌ها در تاریخ جا به جا می‌شدند و جایگاه موسی و فرعون، علی و معاویه و حسین و یزید عوض می‌گشت، آن‌وقت دیگر تاریخی که خداوند به مطالعه آن سفارش می‌کند، چگونه می‌توانست موجب شناخت حق و باطل گردد؟

بعد از واقعه کربلا، یزید و یزیدیان بر آن شدند عاشورا را طوری جلوه دهند که یک عده خارجی و از دین برگشته، دست به طغیان زده‌ و به دست حاکم مسلمانان قلع و قمع گردیده‌اند و کاروان عاشورا، خانواده آن طاغیانند که به اسارت گرفته شده‌اند. تاریخ‌سازان عاشورا یعنی زینب کبری(س) و امام سجاد(ع) با درایت بسیار، و خطبه‌های رسا، نه تنها نقشه‌های آنان را نقش بر آب کردند بلکه تاریخ محکم عاشورا را آن‌گونه نگاشتند که از آن زمان تاکنون و از اکنون تا همیشه تاریخ درسی باشد برای حق‌پویان و حق‌ستیزان.

پس از ورود قافله کربلا به کوفه، ابن‌زیاد، در مسجد اعظم کوفه با حضور چندین هزار نفر مردم، بالای منبر رفت و گفت: شکر خدایی را که امیرالمؤمنین یزید را یاری فرمود و دروغگوی پسر دروغگو یعنی حسین بن علی را کشت… اما امانتداری تاریخ موجب شد تا این حرف ایجاد شبهه نکند لذا مردی به نام عبدالله بن عفیف ازدی عامدی که هر دو چشمش را یکی در جنگ جمل و دیگری در جنگ صفین از دست داده بود بلند شد و فریاد زد: ای پسر مرجانه، دروغگوی پسر دروغگو تویی و پدرت، و کسی که تو را به حکومت عراق فرستاده است. آیا پسر پیامبر را می‌کشید و دم از راستگویی می‌زنید؟ و یا آنگاه که ابن زیاد به سر مبارک امام نگاه کرد و با چوبدست به دندان‌های مبارک می‌زد، زید ابن ارقم برای شهادت تاریخی و برای ماندگاری در تاریخ فریاد بر‌آورد: یا ابن مرجانه حیا کن، به خدایی که جز او خدایی نیست بسیار دیده‌ام که لب‌های پیامبر خدا بر این لب‌ها بوسه زده است. و این‌گونه مکر یزید را عیان کرد تا اگر افرادی ناآگاه در مجلس حضور دارند به اشتباه نیفتند و اشتباه نقل نکنند.

کاروان اسیران را وقتی به شام می‌برند تا یزید به خیال خام خود آنان را کوچک کند، به این قانون الهی و آیه قرآن بی‌توجه است که: «تعزّ من تشاء». امام سجّاد(ع) برای اینکه تهمت خارجی و از دین برگشته را از قافله پاک کند و جای شکی در تاریخ نگذاشته و آنرا صاف و زلال و محکم ارائه ‌دهد، خود را معرفی می‌کند: «انا ‌ابن رسول‌الله، انا ابن علی المرتضی…» من پسر رسول خدایم، من پسر علی مرتضایم، تا آنجا که همه را متأثر کرده و حاضرین خطاب به یزید اعتراض می‌کنند که ای یزید تو که می‌گفتی اینها شورشی و خارجی‌اند.

در همین‌جا زینب(س) یزید را هم به عذاب الهی هشدار می‌دهد و هم توجه او را به ضبط در تاریخ جلب می‌کند و می‌فرماید: «اگر از خدا نمی‌ترسی و به روز جزا ایمان نداری از رسوا شدن در تاریخ بترس، ای یزید مکر خود را به کار بر و کوشش خود را دنبال کن و هر چه می‌توانی انجام بده، به خدا قسم ننگ و رسوایی آنچه با ما کردی هرگز قابل شست‌و‌شو نیست و جای این بدنامی را هرگز نیک‌نامی نخواهد گرفت»‌. این کلام زینب(س) نه در آینده دور بلکه در همان مجلس یزید جامه عمل پوشید و بعضی لب به اعتراض گشودند و پس از آن نیز حتی در ۷۰ سالی که بنی امیه خلافت و قدرت اسلامی را به دست داشتند، امانتداری تاریخ اجازه نداد که چهره تابناک عاشورا تغییر یابد و چهره تاریکی جای آن را بگیرد.

زینب(س) صراحتاً به یزید می‌گوید: ای یزید، گمان کرده‌ای که با کشتن مردان حق، بزرگ شده‌ای و لطف خدا شامل حالت شده است؟ و چون می‌بینی به ظاهر پیروزی، و دنیا بر وفق مراد است مغرور گشته و سخن خدا را فراموش کرده‌ای که فرمود: «ولا یحسبّن‌الّذین‌ کفروا انمّا نملی لهم خیرٌ لانفسهم، انمّا نملی لهم لیزدادوا اثماً»، کافران گمان نکنند که اگر مهلتی به آنها داده‌ایم این مهلت به خیر آنهاست، بلکه آنها را مهلت داده‌ایم که تا برگناه خود بیفزایند.

و سپس برای اینکه غرور یزید را بشکند در مقابل چشم عده‌ای که به قصد دیدن شورشی‌ها آمده بودند و هلهله می‌کردند، توجه یزید را به نکته تاریخی فتح مکه جلب می‌کند که در آن روز رسول خدا، او و پدر او و ابوسفیان و خاندانش را آزاد کرد و از این فرصت برای معرفی کاروان خود استفاده می‌کند که: «ای پسر آزاد شدگان، عدالت و انصافت کجاست؟ زنان و کنیزان خود را پرده‌نشین کرده‌ای اما دختران رسول خدا را بی‌پناه بر شترهای تندرو نشانده و به دست دشمنان سپرده‌ای تا از شهری به شهر دیگر برند؟»

در انتهای خطبه حضرت برای اینکه ماهیت اصلی کار خود را که همانا عمل برای رضای خداست هویدا سازد رو به یزید می‌کند و با صراحت و علی‌وار می‌گوید: «خدایا حق ما را بگیر و از کسانی که بر ما ستم کرده‌اند انتقام بکش، ای یزید به خدا قسم که پوست خود را کندی و گوشت خود را بریدی و به زودی بر رسول خدا وارد می‌شوی و خواهی دید که به کوری چشمت فرزندان او در بهشت برین جای دارند همان روزی که خداوند عترت رسول خدا را از پراکندگی برهاند». «ولا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» هرگز کسانی را که در راه خدا کشته می‌شوند مرده مپندارید، بلکه زنده‌اند و در نزد خدا روزی می‌خورند.

واقعه عاشورا نه تنها همه‌اش درس است بلکه نوع تاریخ نگاریش، آن هم در زمانی که وسایل ارتباطی بسیار محدود بوده است، آموزنده است. آن‌هایی که قصد داشته و دارند تاریخ را به کام خود نگارش کنند، بدانند شفافیت آینه تاریخ همیشه پابرجا خواهد بود و اگر چند صباحی هم گردی بر روی آن بنشیند، روزی آن گردها کنار می‌رود و واقعیت‌ها خود را می‌نمایاند، حتی اگر زمان این غبار گرفتگی حدود صد سال و درباره شخصی همچون علی(ع) باشد که سبّ او بر بالای منابر توسط حاکمان به صورت دستوری و سنتی درآمده بود. پس اگر یزیدیان از هیچ چیز حتی از حسابرسی قیامت ترسی و واهمه‌ای ندارند از رسواسازی تاریخ بترسند که تا ابد در برابر عالمیان محکوم خواهند بود، که این همان درسی است که حضرت زینب به بشریت داده است؛ و بدانند آنهایی که به تاریخ مراجعه می‌کنند به محکمات آن توجه دارند نه به متشابهات.

امویان اول قرآن را بالای نیزه زدند، بعد سر امام حسین(ع) را

دیرینه‌شناسان و مردم‌شناسان می‌گویند که از زمانی که انسان یا شبه انسانی بر روی زمین می‌زیسته، نوعی دین همراه او بوده و در اعماق تاریخ و حتی ما قبل تاریخ و در عصر حجر و در میان انسان‌های غارنشین دین نقشی مهم و اساسی در زندگی بشر ایفا می‌کرده است. به هر حال دین برای انسان عنصری مقدس بوده است که از یک سو با زندگی روزمره این دنیایی او پیوندی وثیق و عمیق داشته به گونه‌ای که انسان غارنشین رمز موفقیت خود در شکار را از درون دین جستجو می‌کرده و انسان عصر نوسنگی بارندگی و باروری زمین و حیوانات اهلی خود را از دین طلب می‌کرده است. و از سوی دیگر همین انسان سعادت نهایی و جاودانه خود را در دین و اعمال دینی می‌یافته است. پس درست و صحیح است که گفته شود دین تار و پود زندگی انسان را تشکیل می‌داده است. هر چند در جوامع پیش رفته‌تر گاهی شکل و صورت مناسک و اعمال دینی و نیز مطالبات انسان از دین تغییر کرده، اصل نقش دین در زندگی بشر تغییر ماهوی و اساسی نکرده است.

دین از قداست برخوردار است و همین قداست است که آن را از دیگر امور متمایز کرده است و همین قداست است که باعث می‌شود این پدیده بیشترین و عمیق‌ترین نقش را در زندگی بشر، چه در بعد شخصی و چه اجتماعی، ایفا کند. اما درست به همان اندازه، که دین می‌تواند در زندگی بشر نقش مثبت و سازنده داشته باشد و درست به همین دلیل که این پدیده این اندازه تأثیرگذار است، به همین اندازه در طول تاریخ به عنوان ابزاری برای سلطه سلطه‌گران مورد استفاده قرار گرفته است. کسانی که در پی سلطه بر مردم بوده‌اند به همه عناصر اجتماعی و فردی توجه کرده و از هر کدام به اندازه ممکن استفاده کرده‌اند. آنان از کنار دین نیز با بی‌تفاوتی نگذشته و از آن نهایت استفاده را برای اهداف خود کرده‌اند.

کسانی که از دین استفاده ابزاری می‌کنند باید دو کار را انجام دهند. یکی اینکه خود را دیندار و بلکه مدافع دین و بلکه پرچمدار اصلی دین نشان دهند و دیگری اینکه رقیبان را از صحنه به در کنند. آنان نه تنها باید خود را بر حق نشان دهند بلکه باید این بر حق بودن را انحصاری کنند چرا که صداها و ادعاهای دیگر چه بسا دست اینان را رو کنند و سوء استفاده‌های از دین را آشکار گردانند.

این امر در تاریخ همه ادیان سابقه داشته است. از اناجیل بر می‌آید که عیسی مسیح(ع) شخصیتی به نام شمعون پطرس را وصی خود قرار داده است. حضرت عیسی(ع) به این شخصیت می‌فرماید: «تو پطرس(صخره) هستی و بر این صخره کلیسای خود را بنام می‌کنم… و کلیدهای ملکوت آسمان را به تو می‌سپارم و…». پس هم جایگاه شمعون نزد عیسی(ع) والاست و هم به مأموریتی مهم گمارده می‌شود. اما پس از اینکه حدود ده سال از زندگی زمینی عیسی می‌گذرد فردی خشن که شکنجه‌گر مسیحیان است و چهره‌ای زشت نزد آنان دارد ابتدا با ادعای دیدن هاله نور ادعا می‌کند که عیسی مسیح مأموریتی خاص به او داده است و سپس برای کنار زدن شمعون چهره او را مخدوش می‌کند و حتی او را متهم به نفاق می‌کند و با این دو مرحله است که هدف محقق می‌شود و شمعون منزوی می‌شود و دیگری جای او را می‌گیرد.

حدود سه قرن بعد بار دیگر در همین دین این حادثه تکرار می‌شود. در ابتدای قرن چهارم فردی به نام قسطنطین که داعیه امپراتوری روم را دارد می‌خواهد به شهر رم حمله کند و چون در میان سربازان تعداد مسیحی وجود دارد ناگهان مدعی مکاشفه می‌شود و می‌گوید در افق این نوشته را دیده است که: «با علامت صلیب فتح کن» و دستور می‌دهد بر پرچم‌ها تصویر صلیب بکشند. همین فرد چون فتح می‌کند و به مقام امپراتوری می‌رسد دستور می‌دهد که آریوس را، که می‌گفت مسیح همذات با خدا نیست، تبعید کنند و کتاب‌های او را و هر کتابی را که مخالف اندیشه مورد تأیید خودش باشد آتش بزنند و هر کس چنین کتاب‌هایی داشته باشد اعدام شود.

وقتی آل ابوسفیان بخواهند خلیفه رسول الله(ص) شوند و خود را مجری دین خدا و عدل و داد معرفی کنند باید تغییر قیافه دهند و صورت خویش به دست آرایشگران فریبکاری چون عمر بن العاص بدهند تا قیافه واقعی آنان را در زیر خروارها فریب و حیله مخفی سازند. آنان باید خود را مدافع دین و تعالیم و نمادهای آن معرفی کنند و برای آنها اشک بریزند و هر گاه با مشکلی روبرو شدند راه برون رفت در دست همین آرایشگر مکار است که با ترفندی مشکل را حل می‌کند. او دست به دامن یکی از مقدسات می‌شود، از مسجد و محراب و مکان‌های مقدس گرفته تا زمان‌های مقدس و اشخاص و اشیای مقدس؛ به هر حال یکی از این مقدسات را بر سر نیزه می‌کند و در پای آن اشک می‌ریزد و بر سر و سینه می‌زند و فریاد وا اسلاما سر می‌دهد و لشکری از جیره بگیران دون مایه، که اندک طعمه‌ای هزینه جذبشان است، و جاهلان بی‌خرد، که اندک خدعه‌ای خرج جلبشان است، فراهم می‌آورد و داد و فریاد راه می‌اندازد و چهره کریه خود را زیر غوغا و جیغ و داد این لشکر پنهان می‌سازد، لشکری که امام علی(ع) به زیبایی آن را وصف می‌کند آنگاه که به کمیل‌ابن زیاد می‌فرماید: «مردم سه گروهند، عالم ربانی، و علم آموزی که در طریق رستگاری است و پشه‌های بی‌مقدار، کسانی که در پی هر فریادی روان می‌شوند و با وزش هر بادی تمایل می‌یابد، نه خود از نور دانش شعله‌ای افروخته‌اند و نه به قرارگاه قابل اعتمادی پناه آورده‌اند(نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷).

در تاریخ می‌بینیم که معاویه جنگ با پیشوای عدالت و قهرمان توحید و وصی پیامبر، امیر‌مؤمنان را، که با اصرار و بیعت مردم قدرت را درد دست گرفته بود، با تمسک به قرآن آغاز می‌کند. ابتدا پیراهن و قرآن خونین و انگشتان قطع شده همسر خلیفه را بر فراز منبر مسجد شام به نمایش می‌گذارد و بعد با تمسک به آیه قرآن «و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا»(اسراء/۳۳) خود را خونخواه خلیفه مقتول و مستحق دستیابی به قدرت معرفی می‌کند و عجیب این است که مردمی که امام علی‌(ع) «همجٌ رعاع» یا پشه‌های بی‌مقدارشان نامید از خود نمی‌پرسند بر کجای پیراهن نوشته شده است که قاتل خلیفه مقتول، امام علی(ع) است و دسیسه‌های دیگران نیست. معاویه پیراهن عثمان را برای جنگ با امامی بر نیزه می‌کند که تا آخرین لحظه به نهایت تلاش می‌کرد جلو خلیفه کشی را بگیرد.

اما برای امویان این کافی نیست که قرآن را بر نیزه ریا و تزویر کنند و خود را منادی و مدافع دیانت و حقیقت جلوه دهند. آنان باید به گونه‌ای چهره منادیان و مدافعان واقعی دیانت و حقیقت را مخدوش جلوه دهند. همان آرایشگر فریبکاری که از چهره فرزندان ابوسفیان و هند، فدایی دین خدا می‌سازد، بار دیگر باید دست به کار شود تا چهره علی و خاندان او را دیگر گونه جلوه دهد. او چهره انسانی را که در حال نماز تیر از پایش به در می‌آورند و چنان متوجه معبود است که دردی حس نمی‌کند، چنان معرفی می‌کند که وقتی مردم شام می‌شنوند که علی‌ابن ابی‌طالب(ع) در مسجد خدا و محراب عبادت کشته شده، می‌گویند علی در مسجد چه کار داشته است؟ مگر علی نماز می‌خواند؟

امویان باید علویان را بی‌دین و شورشی و خارجی و فتنه‌گر معرفی کنند تا بتوانند با استفاده از عنصر ارزشمند دین بر اریکه قدرت بنشینند و دین خدا را که منادی آزادی و کرامت و شرافت انسان است، به ابزاری برای بردگی و سرسپردگی او تبدیل کنند. پس آنان باید نیزه ریا و تزویر برپا کنند؛ و یک روز قرآن بر فراز نیزه برند تا بدین وسیله فاسدان و سفاکان اموی را دیندار و طرفدار عدالت قرآنی معرفی کنند و روز دیگر سر پسر پیامبر را به عنوان شورشی و خارجی و فتنه‌گر بر سر نیزه کنند و همراه با خاندان رسول‌خدا، که آنان را اسیرانی خارجی معرفی می‌کنند، از شهری به شهر دیگر برند و مردم را دعوت به هلهله و شادی در زیر آن نمایند.

پس در واقع این دو نیزه یک نیزه هستند، همان نیزه فریب و خدعه و دغلکاری و کار هر دو نیزه یکی است. هر دو نیزه جای حق و باطل را عوض می‌کند، هر دو نیزه دین را به ابزاری برای قدرت تبدیل می‌کند.

پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: «وای بر کسانی که دین را وسیله کسب دنیا می‌کنند و با زبان نرم خود در برابر مردم به لباس میش در می‌آیند، گفتارشان از عسل شیرین‌تر و دلهایشان دل گرگ است»(اعلام الدین، ص۲۹۵) بنابراین استفاده از دین مردم برای کسب یا حفظ و بقاء قدرت در واقع دشمنی با خدا و جنگ با اوست. و امام علی(ع) می‌فرماید: «هر که در دین مردم با آنان دغل‌کاری کند، دشمن خدا و پیامبر اوست»(غررالحکم، ص۸۸۹۱).

فعالیت‌های فوق‌برنامه

عناوین معادل:

1- فعالیت‌های تحصیلی پیرامونی

2- فعالیت‌های تحصیلی الحاقی

3- برنامه درسی سوم

توجه: برنامه درسی برنامه‌ای است که بعد از دروس الزامی و انتخابی کلاسی قرار می‌گیرد که معمولاً خارج از کلاس درس جریان دارد.

تعریف فعالیت‌های فوق‌برنامه:

فعالیتی است که به‌منظور حفظ انگیزه و ایجاد چالش در یادگیری در فضای آزاد و مرتبط با موضوعات درسی طراحی می‌شود.

مجموعه‌ای از فعالیت‌ها و تجربیات دانش آموزان که به خارج از حیطه کلاس درس مربوط می شود و معمولاً غیر رسمی است و به ابتکارمعلم و دانش آموز وابسته است.

پیشینه فعالیت‌های تربیتی:

این فعالیت در گذشته شامل: نقاشی، ورزش، بازی‌های نمایشی، سخنوری، گردش و بازدید، سرود،دعا و مانند اینها بوده است که کم کم با زندگی واقعی پیوند خورده و گسترش یافته است.

ارزش فعالیت‌های تربیتی:

1- با نیازها، استعداد و علایق دانش آموز تناسب دارد.

2- از نظر فلسفی و روان‌شناختی توجیه دارد.

3- تجربیات مستدلی برای زندگی بزرگسالی ارائه می‌دهد.

4- دانش‌آموزان مشارکت در جامع را تجربه می‌کنند.

5- به پیشرفت تحصیلی آنها کمک می‌کند.

6- موجب شاداب‌سازی آنها می‌شود.

7- اعتماد به خود دانش‌آموز را بالا می‌برد.

اصول تدوین فعالیت‌های تربیتی:

1- هم جهت با محتوای برنامه درسی رسمی باشد.

2- با رشد عقلی، عاطفی، جسمی و اجتماعی دانش آموزان همخوانی داشته باشد.

3- انگیزه دانش آموز را تقویت کند.

4- دشواری آنها در سطح متوسط باشد.

5- در انجام فعالیت همیاری باشد.

6- خیلی زمان‌بر باشد.

7- متنوع و انعطاف پذیر باشد.

8- بر جنبه‌های مهارتی و نگرشی، بیشتر تاکید شود.

ادامه مطلب ...

فعالیت‌های مکمل و فوق‌برنامه در مدارس

رسالت آموزش و پرورش در هر کشوری تقویت نگرش انسانی به زندگی و ارتقای فلسفه آن و ایجاد توانایی در افراد جامعه برای زندگی سالم و سازنده است.

یکی از ویژگی‌های آموزش و پرورش پیشرفته و مدرن، توجه ویژه به فعالیت‌هایی است که دانش‌آموزان در بیرون از کلاس و مدرسه انجام می‌دهند. این قبیل فعالیت‌ها بدون شک بیشتر از فعالیت‌های کلاسی در رشد دانش‌آموزان مؤثر هستند. بر دستگاه تعلیم و تربیت هر کشوری واجب است در راستای این مهم وارد عرصه شده و زمینه‌های اجرایی این فرایند را فراهم آورد.

توسعه و غنی‌سازی فعالیت‌های مکمل و فوق‌برنامه با توجه به رویکرد نسبتاً متمرکز برنامه‌ریزی درسی و توجه کافی نداشتن به رشد مهارت‌های اجتماعی، عاطفی و شناختی فراگیران و در فرآیند یاددهی- یادگیری، لازم است برای تعدیل نارسایی و کاستی‌های برنامه درسی، توجه به علایق و استعدادها، پاسخ به نیازهای فردی، غنی‌سازی اوقات فراغت، پاسخ به تحولات پرشتاب دنیای امروز و تعمیق فرآیند یاددهی- یادگیری، فعالیت‌هایی در قالب مکمل و فوق‌برنامه برای اجرا در مدارس در نظر گرفته شود.

ادامه مطلب ...

ابان بن سعید کیست؟

آیا هرگز دیده‏اید که درخت حنظل، میوه شیرین دهد؟ آیا هرگز شنیده‏اید که در زمین شوره‌زار و بیابان سوزان، گلستانى مصفا و چمنى سرسبز و خرّم پدید آید؟ آیا هرگز ممکن است نور، در آغوش ظلمت به وجود آید؟ ...این‏ها همه، ناشدنى است؛ ولى اگر با زندگى «ابان بن سعید» آشنا شوید، خواهید دید که این قانون طبیعى همه جا حکمفرما نبوده، استثنأپذیر می‌باشد!!

آرى «ابان »در پرتو ایمان پر شور، و با زندگى شگفت‏انگیز خود «ممتنع» را «ممکن» ساخت! اگر مى‏خواهید بدانید چگونه درخت حنظل، میوه شیرین مى‏دهد. چگونه از زمین شوره زار گلستان سبز و خرّم بوجود مى‏آید و چگونه نور در آغوش ظلمت پدیدار مى‏شود؟ بیائید دفتر زندگى پر افتخار و درخشان او را ورق بزنیم:

پدر او سعید بن عاص از قبیله معروف بنی‌امیه است. بنی‌امیه از روزگاران قدیم، با بنی‌هاشم کینه دیرینه داشتند. کینه‌هائى که با گذشت زمان، آتش آن خاموش نشده بود، از این رو بنی‌امیه از نخستین روزى که پیامبر اسلام(ص) دعوت خود را آشکار ساخت، به مخالفت با او بر خاستند و در کار شکنى و دشمنى با پیامبر(ص) از هیچ چیز فروگذار نکردند براى بنی‌امیه قابل تحمل نبود که به آئین محمد(ص) که از تیره بنی‌هاشم بود در آیند، و از او پیروى کند.

بنی‌امیه نمى‏توانستند ببینند محمد(ص)، پرچمدار آئینى شده است که مردم آن را از جان و دل مى‏پذیرند؛ و در راه آن، همه گونه فداکارى و جانبازى مى‏کنند؛ و هر روز که مى‏گذرد بر تعداد پیروان او افزوده مى‏گردد. از این رو باتمام قدرت، از نفوذ و گسترش اسلام جلوگیرى مى‏کردند. این خاندان بدسرشت، به اندازه‏اى ناپاک بودند که قرآن مجید، آنها را در خت پلید نامیده است.

ادامه مطلب ...

زیارت وارث

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ ادَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ،

سلام بر تو اى وارث حضرت آدم برگزیده خدا

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ نُوحٍ نَبِىِّ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ‏

سلام بر تو اى وارث حضرت نوح پیامبر خدا سلام بر تو اى وارث‏

اِبْراهیمَ خَلیلِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ مُوسى‏ کَلیمِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ‏

ابراهیم خلیل خدا سلام بر تو اى وارث موسى هم گفتار خدا سلام‏

عَلَیْکَ یا وارِثَ عیسى‏ رُوحِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ مُحَمَّدٍ

بر تو اى وارث حضرت عیسى روح خدا سلام بر تو اى وارث حضرت محمد

حَبیبِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ عَلِىٍّ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَلِىِّ اللَّهِ،

حبیب خدا سلام بر تو اى وارث على امیر مؤمنان ولى خدا

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ الْحَسَنِ الشَّهیدِ سِبْطِ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ‏

سلام بر تو اى وارث حسن آن امام شهید و نوه رسول خدا سلام‏

عَلَیْکَ یَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ الْبَشیرِ النَّذیرِ وَابْنَ سَیِّدِ

بر تو اى فرزند رسول خدا سلام بر تو اى فرزند مژده‏دهنده و ترساننده و پسر آقاى‏

الْوَصِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ‏

اوصیاء سلام بر تو اى فرزند فاطمه بانوى زنان جهانیان سلام‏

عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خِیَرَةَ اللَّهِ وَابْنَ خِیَرَتِهِ، اَلسَّلامُ‏

بر تو اى اباعبدالله سلام بر تو اى برگزیده خدا و فرزند برگزیده او سلام‏

عَلَیْکَ یا ثارَ اللَّهِ وَابْنَ ثارِهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوِتْرُ الْمَوْتُورُ،

بر تو اى خون خدا و فرزند خون خدا سلام بر تو اى کشته مظلومى که انتقام خونت گرفته نشد

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْإِمامُ الْهادِى الزَّکِىُّ وَعَلى‏ اَرْواحٍ حَلَّتْ بِفِنآئِکَ،

سلام بر تو اى امام راهنماى پاک و بر آن ارواحى که به آستان تو فرود آمدند

وَاَقامَتْ فى‏ جِوارِکَ، وَوَفَدَتْ مَعَ زُوَّارِکَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ مِنِّى‏ ما

و در جوارت رحل اقامت افکندند و با زائرانت ورود کردند سلام من بر تو  تا

بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، فَلَقَدْ عَظُمَتْ بِکَ الرَّزِیَّةُ، وَجَلَّ الْمُصابُ‏

زنده‏ام من و برپا است شب و روز که براستى بزرگ شد به تو مصیبت و گران شد سوگوارى‏

فِى الْمُؤْمِنینَ وَالْمُسْلِمینَ، وَفى‏ اَهْلِ السَّمواتِ اَجْمَعینَ، وَفى‏

در میان مؤمنان و مسلمانان و در میان ساکنین آسمانها همگى و در میان‏

سُکّانِ الْأَرَضینَ، فَاِنَّا للَّهِ‏ِ وَاِنَّا اِلَیْهِ راجِعُونَ، وَصَلَواتُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ‏

ساکنین زمینها «انا للَّه و انا الیه راجعون» درودهاى خدا و برکاتش‏

وَتَحِیَّاتُهُ عَلَیْکَ، وَعَلى‏ ابآئِکَ الطّاهِرینَ الطَّیِّبینَ الْمُنْتَجَبینَ، وَعَلى‏

و تحیتهایش بر تو و بر پدران پاک و پاکیزه و برگزیده‏ات و بر فرزندان راهنماى‏

ذَراریهِمُ الْهُداةِ الْمَهْدِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَوْلاىَ وَعَلَیْهِمْ، وَعَلى‏

راه‏یافته‏شان باد سلام بر تو اى سرور من و بر ایشان و

{رُوحِکَ وَعَلى} اَرْواحِهِمْ، وَعَلى‏ تُرْبَتِکَ وَعَلى‏ تُرْبَتِهِمْ، اَللّهُمَّ لَقِّهِمْ‏

بر ارواح ایشان و بر تربت تو و بر تربت ایشان خدایا ببار بر ایشان‏

رَحْمَةً وَرِضْواناً وَرَوْحاً وَرَیْحاناً، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَوْلاىَ یا اَبا

رحمت و خوشنودى و روح و ریحانى سلام بر تو اى سرور من اى ابا

عَبْدِاللَّهِ، یَا بْنَ خاتَمِ النَّبِیّینَ، وَیَا بْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ، وَیَا بْنَ سَیِّدَةِ

عبدالله اى فرزند خاتم پیمبران و اى فرزند آقاى اوصیاء و فرزند بانوى‏

نِسآءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَهیدُ یَا بْنَ الشَّهیدِ، یا اَخَ الشَّهیدِ

زنان جهانیان سلام بر تو اى شهید (راه حق) و اى پسر شهید و اى برادر شهید

یا اَبَا الشُّهَدآءِ، اَللّهُمَّ بَلِّغْهُ عَنّى‏ فى‏ هذِهِ السَّاعَةِ وَفى‏ هذَا الْیَوْمِ،

و اى پدر شهیدان خدایا برسان به او از اجانب من در این ساعت و در این روز

وَفى‏ هذَا الْوَقْتِ وَفى‏ کُلِّ وَقْتٍ، تَحِیَّةً کَثیرَةً وَسَلاماً، سَلامُ اللَّهِ عَلَیْکَ‏

و در این وقت و در هر وقت تحیتى زیاد و سلامى بسیار سلام خدا بر تو

وَرَحْمَةُاللَّهِ‏وَبَرَکاتُهُ یَابْنَ سَیِّدِالْعالَمینَ، وَعَلَى الْمُسْتَشْهَدینَ مَعَکَ‏

و رحمت خدا و برکاتش اى فرزند آقاى جهانیان و نیز بر شهید شدگان با تو

سَلاماً مُتَّصِلاً مَا اتَّصَلَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ‏

سلامى پیوسته به پیوستگى شب و روز سلام بر حسین بن‏

عَلِىٍ‏ّ الشَّهیدِ، السَّلامُ عَلى‏ عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ عَلَى‏

على شهید (راه حق) سلام بر على بن الحسین آن شهید (عالیقدر) سلام بر

الْعَبَّاسِ بْنِ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ الشَّهیدِ، السَّلامُ عَلَى الشُّهَدآءِ مِنْ وُلْدِ

عباس فرزند امیرمؤمنان آن شهید (والا مقام) سلام بر فرزندان شهید

اَمِیرِ الْمُؤْمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَى الشُّهَدآءِ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ، اَلسَّلامُ عَلَى‏

امیر مؤمنان سلام بر فرزندان شهید حسن سلام بر

الشُّهَدآءِ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ، السَّلامُ عَلَى الشُّهَدآءِ مِنْ وُلْدِ جَعْفَرٍ

شهیدان از فرزندان حسین سلام بر شهیدان از فرزندان جعفر

وَعَقیلٍ، اَلسَّلامُ عَلى‏ کُلِّ مُسْتَشْهَدٍ مَعَهُمْ مِنَ الْمُؤْمِنینَ، اَللّهُمَّ صَلِ‏

و عقیل سلام بر هر شهیدى که با ایشان بود از مؤمنان خدایا درود فرست‏

عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، وَبَلِّغْهُمْ عَنّى‏ تَحِیَّةً کَثیرَةً وَسَلاماً، اَلسَّلامُ‏

بر محمد و آل محمد و برسان به ایشان از جانب من تحیتى زیاد و سلامى بسیار سلام‏

عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللَّهِ، اَحْسَنَ اللَّهُ لَکَ الْعَزآءَ فى‏ وَلَدِکِ الْحُسَیْنِ، اَلسَّلامُ‏

بر تو اى رسول خدا نیکو کند خداوند صبر تو را در سوگوارى فرزندت حسین سلام‏

عَلَیْکِ یا فاطِمَةُ، اَحْسَنَ اللَّهُ لَکِ الْعَزآءَ فى‏ وَلَدِکِ الْحُسَیْنِ، اَلسَّلامُ‏

بر تو اى فاطمه نیکو کند خداوند صبر تو را در سوگوارى فرزندت حسین سلام‏

عَلَیْکَ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ، اَحْسَنَ اللَّهُ لَکَ الْعَزآءَ فِى وَلَدِکَ الْحُسَیْنِ،

بر تو اى امیرمؤمنان نیکو کند خدا صبر تو را در مصیبت فرزندت حسین‏

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ، اَحْسَنَ اللَّهُ لَکَ الْعَزآءَ فى‏ اَخیکَ‏

سلام بر تو اى ابا محمد حسن (مجتبى) نیکو گرداند خدا صبر تو را در مصیبت برادرت‏

الْحُسَیْنِ، یا مَوْلاىَ یا اَبا عَبْدِاللَّهِ اَنَا ضَیْفُ اللَّهِ وَضَیْفُکَ، وَجارُ اللَّهِ‏

حسین اى مولاى من اى ابا عبداللَّه من میهمان خدا و میهمان توأم و در پناه خدا

وَجارُکَ، وَلِکُلِّ ضَیْفٍ وَجارٍ قِرىً، وَقِراىَ فى‏ هذَا الْوَقْتِ، اَنْ تَسْئَلَ‏

و پناه توأم و براى هر میهمان و پناهنده‏اى حق پذیرایى است و پذیرایى من در این وقت این است که از

اللَّهَ سُبْحانَهُ وَتَعالى‏ اَنْ یَرْزُقَنى‏ فَکاکَ رَقَبَتى‏ مِنَ النَّارِ، اِنَّهُ سَمیعُ‏

خداى سبحان بخواهى که روزیم گرداند آزادى از آتش دوزخ را که براستى او شنواى‏

الدُّعآءِ قَریبٌ مُجیبٌ

دعا و نزدیک و اجابت کننده است

مجموعه احادیث در زمینه بهداشت روانی

صلوات 

باسلام خدمت دانش آموزان عزیز و با آرزوی توفیق و سلامتی برای شما عزیزان، دیروز در حال مطالعه بودم که مطالب زیر را مشاهده کردم. حیفم آمد این سخنان پرگهر و پر بار را در این وبلاگ قرار ندهم. امیدوارم دوستان عزیز ضمن دقت در محتوا و پیام حدیث ها بنده ی سراپا تقصیر را در دعاهای شان فراموش نفرمایند. 

ضمناْ دوستان عزیز خواهشمندم از نظرات خود ما را مطلع نمایید. 

1- روابط اجتماعی:

فروتنی نعمتی است که مورد رشک قرار نمی گیرد. امام حسن عسگری علیه السلام

لبخند آدمی بر روی برادر دینی اش حسنه است. امام محمدباقر علیه السلام

هدیه کینه را از دل ها می زداید .امام رضا علیه السلام

از هم صحبتی با سست رأی دوری جویید. امام علی علیه السلام

با مردم چنان سر کنید که دوست دارید با شما سرکنند. امام حسن علیه السلام

هیچ چیز مثل خوش خلقی زندگی را شیرین نمی کند. امام حسن علیه السلام

نصف عقل آدمی اظهار دوستی نسبت به عموم مردم است. امام رضا علیه السلام

برادرت را با نیکویی به او سرزنش کن و گزند وی را به بخشش به او، با وی بازگردان. امام علی علیه السلام

خوش اخلاقی دوستی را پایدار می سازد. رسول اکرم صلی الله علیه و آله

ای علی در گفتار هیچ چیزی نیست مگر با کردار. رسول اکرم صلی الله علیه و آله

نیکوکاری و اخلاق خوب شهرها را آباد و عمرها را زیاد می کند. امام باقر علیه السلام

سخن چین فتنه چند ماهه را یک ساعته برپا می کند. امام علی علیه السلام

بهترین صدقه ایجاد صلح و آشتی در میان مردم است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله

نشانه برادری، وفاداری در سختی و آسایش است. امام حسین علیه السلام

دیدار دوست ستایشی از محبت اوست. امام علی علیه السلام

آن کسی که تو را از چیز خطرناکی بترساند، مانند کسی است که تو را به چیز شادی آوری بشارت دهد. امام علی علیه السلام

زکات برتری موقعیت، فروتنی است. امام علی علیه السلام

هنگامی که مؤمن برادر دینی خود را خشمگین می کند، زمینه جدایی را فراهم ساخته است. امام علی علیه السلام

رعایت انصاف اختلافات را رفع می کند و دوستی و مودت ایجاد می نماید. امام علی علیه السلام

محبوب ترین عبادت نزد خداوند شاد کردن دل مؤمن است. امام محمدباقر علیه السلام

برادرت را با نیکویی به او سرزنش کن و گزند وی را به بخشش به او، به وی بازگردان. امام علی علیه السلام

با مردم چنان سرکنید که دوست دارید با شما سرکنند. امام حسن علیه السلام

هیچ چیز مثل خوش خلقی زندگی را شیرین نمی کند. امام حسن علیه السلام

ادامه مطلب ...

کلمه ها، احساس ها و اندیشه ها

کلمه ها بر احساس ها و اندیشه ها تاثیر می گذارند، احساس ها بر افکار و کلمه ها مؤثرند، اندیشه ها بر کلمه ها و احساس ها تاثیر می گذارند.

بگوییم: از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم

نگوییم: ببخشید که مزاحمتان شدم

بگوییم: در فرصت مناسب کنار شما خواهم بود

نگوییم: گرفتارم

بگوییم: راست می گی؟ راستی؟

نگوییم: دروغ نگو

بگوییم: خدا سلامتی بده

نگوییم: خدا بد نده

بگوییم: هدیه برای شما

نگوییم: قابل ندارد

بگوییم: با تجربه شده

نگوییم: شکست خورده

بگوییم: قشنگ نیست

نگوییم: زشت است

بگوییم: خوب هستم

نگوییم: بد نیست

بگوییم: مناسب من نیست

نگوییم: به درد من نمی خورد

بگوییم: با این کار چه لذتی می بری؟

نگوییم: چرا اذیت می کنی؟

بگوییم: شاد و پر انرژی باشید

نگوییم: خسته نباشید

بگوییم: من

نگوییم: اینجانب

بگوییم: دوست ندارم

نگوییم: متنفرم

بگوییم: آسان نیست

نگوییم: دشوار است

بگوییم: بفرمایید

نگوییم: در خدمت هستم

بگوییم: خیلی راحت نبود

نگوییم: جانم به لبم رسید

بگوییم: مسئله را خودم حل می کنم

نگوییم: مسئله ربطی به تو ندارد

تلاش کنید! تلاش کنید همان گونه باشید که می گویید، تلاش کنید همان گونه رفتار کنید که از دیگران انتظار دارید. تلاش کنید همان گونه رفتار کنید که گرفتار عذاب وجدان نشوید. تلاش کنید تا راست گویی و صداقت عادت شما شود. تلاش کنید همیشه دنبال یادگیری باشید. تلاش کنید با پیدا کردن دوستان جدید دوستان قدیمی را هم حفظ کنید. تلاش کنید برای خوب کار کردن خوب هم استراحت کنید. تلاش کنید همیشه برای اطرافیانتان جذاب باشید. تلاش کنید اگر از کسی رنجیده اید، با خود او صحبت کنید، نه پشت سر او. تلاش کنید وقتی به موفقیتی می رسید، آنهایی که در این راه به شما کمک کرده اند را فراموش نکنید. تلاش کنید تا عهدی شکسته نشود و اگر هم می شکند، شما نباشید. تلاش کنید تا باور کنید دیگران وظیفه ای در قبال شما ندارند و عامل سعادت یا شقاوت هر کس خود اوست. تلاش کنید قدردان لطف دیگران باشید و با رفتار و گفتارتان آنها را از محبت پشیمان نکنید. تلاش کنید به هر چیز آنقدر بها بدهید که استحقاقش را دارد. تلاش کنید دنیا را با زیبایی هایش ببینید.

وظایف دانش آموزان عزیز عمره گذار در مدینه ی منوره و مکه ی مکرمه

عمره ی دانش آموزی 

1- حضور به موقع در جلسات آموزشی و ویژه برنامه های اعلامی از سوی کاروان و مدیریت هتل.

2- شرکت در برنامه های فرهنگی کاروان و مطالعه ی بروشور و ویژه نامه های تحویلی.

3- توجه به تذکرات مربیان و عوامل کاروان.

4- توجه و رعایت حال دیگران در سفر.

5- عدم بحث و جدل با ماموران کشور مقصد.

6- در نظر داشتن شماره اتوبوس اعلامی و حضور به موقع در اتوبوس.

7- عدم جابجایی خودسرانه ی شماره های اتاق و اتوبوس.

8- چنانچه پس از سوار شدن در هواپیما یا اتوبوس شرایط طبیعی بدنتان تغییر می یابد، توصیه می گردد با شکم پر سوار نشوید، و در صورت امکان قبل از حرکت یک قرص(ضد تهوع) با کمی آب میل نمایید.

9- عدم سر وصدا در هنگام ورود و خروج به هتل و اماکن زیارتی.

10- خاموشی برق در ساعت مقرر و استراحت جهت حضور موثر در نماز صبح حرمین شرفین.

11- مراقبت از ساک، لباس، پول، تلفن همراه، گذرنامه و....

12- عدم خروج از هتل بدون هماهنگی عوامل اجرایی و مربیان کاروان.

13- در استفاده و یا عدم استفاده از کولر رعایت حال دیگران را بنمائید.

14- در نظافت اتاق کوشا باشید.

15- به خاطر سرگردان نماندن هم اطاقی ها موقع خروج از هتل پس از قطع برق و خاموش نمودن کولر کلید اطاق را با خود نبرید و به دفتر استقبال هتل بسپارید.

16- غذایی در اتاق نگه ندارید زیرا خرده های غذا موجب تجمع حشرات مثل سوسک و مورچه و باعث آزار خود شما خواهد شد.

17- نظافت دستشویی ها را رعایت کنید.

18- ظرفیت استفاده از آُسانسورها را رعایت کنید تا منجر به سقوط نشود، همچنین از استفاده ی بی مورد از آسانسور جداً خودداری نمائید.

19- از نشستن و ایستادن جلوی درب هتل بخصوص در اوقات نماز جداً خودداری نمایند.

20- همراه داشتن کارت شناسایی در طول ایام سفر.

21- توجه به توصیه های پزشکی.

22- درصورت داشتن حساسیت غذایی و یا مصرف دارویی خاص، مراتب به اطلاع مربی رسد رسانده شود.

23- در صورت بروز سانحه، سریعا مدیر راهنمای خود و یا پزشکان رابط مرکز پزشکی حج را در جریان انتقال مصدوم به بیمارستان سعودی قرار دهید.

24- در رابطه با مسائل حقوقی در حوادث رانندگی و دادن رضایتنامه بدون حضور نماینده ستاد عمره بحث و مذاکره نکنید.

25- مطب های روزانه و درمانگاه های شبانه روزی مرکز پزشکی حج در داخل تعدادی از هتل ها، با تمام امکانات خود آماده ارائه خدمات به شما عزیزان می باشد.

26- خودداری از اقامه ی نماز در کنار قبرستان بقیع.

27- پرهیز از خواندن نماز فرادی در هنگام جماعت.

28- همراه نداشتن لوازم، اثاثیه، دوربین و... در هنگام ورود به حرمین.

29- پرهیز از عکسبرداری و تصویربرداری در اماکن ممنوعه.

30- خودداری از قرار دادن قرآن در روی زمین.

31- ذکر صلوات را به آرامی بیان نمائید.

32- سعی گردد نمازهای یومیه به صورت جماعت و با اتصال کامل صفوف درحرم ها خوانده شودو

33- در هنگام نماز از حرکت در مقابل صف نمازگزاران جداً خودداری فرمایید.

34- در مساجد و حرم ها سکوت را رعایت نموده و نماز، زیارتنامه و دعا و قرآن کاملاً آهسته خوانده شود.

35- در هیچکدام از حرم های مطهر از مهر، کاغذ،... استفاده نکنید. بر روی سنگ های مرمر نیز می توان سجده کرد.

36- به هیچ عنوان به بوسیدن و دست کشیدن حرم نبوی مبادرت ننمایید.

37- از خواندن نماز در داخل و کنار دیوار بقیع و بر داشتن خاک، سنگ، یا گندم به عنوان تبرک که موجب وهن شیعه می شود جداً خودداری کنید.

38- نوشتن دفترچه ی خاطرات و تحویل آن در آخر سفر به مربیان کاروان.

39- خلاصه گویی در تماس با ایران.

40- خودداری از دریافت، بسته، کتب، و CD های تحویلی توسط افراد مشکوک.

41- از اقدام به چاپ عکس در کشور عربستان جداً خودداری شود.

42- از رفت و آمد در خیابان ها در ساعات پایانی شب جداً اجتناب گردد.

43- درصورت خرید سیم کارت عربی، تعویض سیم کارت را خودتان انجام دهید.

44- در زمان شستشوی حرم و هنگام پایین رفتن از پله های مسجدالحرام، مواظب لغزندگی و لیز خوردن باشید.

45- هنگام عبور از عرض خیابان نهایت دقت را به عمل آورید.

46- وقتی از پله های برقی استفاده می کنید پا را بر روی درزهای پله ها نگذارید و مواظب چادر یا لباس خود باشید.

47- تأکید در رعایت نظم در طول سفر خصوصاً به هنگام سوار و پیاده شدن از هواپیما و اتوبوس، جابجایی در اطاق های محل اسکان.

48- توجه نمائید به هنگام خارج شدن از هواپیما یا اتوبوس، اشیاء و وسائل تان خصوصاً گذرنامه و بلیط جا نمانده و با اطمینان از تخلیه کامل ملزومات وسیله نقلیه را ترک نمائید.

49- همراه داشتن اقلام و اشیایی از قبیل سلاح گرم و سرد، مواد و لوازم آتش زا و سریع الاشتعال، انواع اسپری مانند حشره کش، ادکلن و همچنین وسایل برقی به داخل هواپیما ممنوع می باشد.

50- حمل وسائل برنده از قبیل کارد، قیچی بزرگ و اشیایی که بازرسی آنها مشکل است نظیر کنسرو و جعبه های دربسته، در داخل ساک دستی و جیب افراد ممنوع می باشد. در صورت نیاز به وسایل مذکور، آنها را در ساک های بزرگی که تحویل قسمت بار هواپیمایی می گردد، بگذارید.

51- جهت سهولت در بازرسی چمدان ها و ساک ها، در فرودگاه ایران و عربستان از قفل نمودن آنها خودداری شود.

52- حسن خلق، خوش رفتاری با همسفران، سازگاری، رازداری، کمک و مساعدت به دوستان که از آداب حسنه سفر است را مجداً توصیه می نمائیم.

53- چون ساعات برنامه های سفر پس از ورود به عربستان، با ساعت آنجا تنظیم گشته می توانید ساعت خود را به وقت عربستان تنظیم نمائید.

54- پس از ورود به فرودگاه با حفظ نظم در صف های مربوطه ایستاده و پس از گذشتن از قسمت کامپیوتر دقت شود حتماً‌ گذرنامه ها مهر ورود به کشور عربستان را خورده باشد.

55- پس از ورود به سالن کنترل نسبت به جمع آوری ساک های خود اقدام نموده و پس از کنترل گمرک فرودگاه در سالن انتظار تا زمان اعلام جهت سوار شدن به اتوبوس ها استراحت نمائید.

56- مشکلات و سئوالات خود را با مدیریت کاروان حل و فصل نمائید نه با مسئولین ملیت های دیگر در هتل.

57- در حفظ اموال خود بکوشید و کیف و ساعت و دیگر اشیاء خویش را در دستشوئی ها و جاهای دیگر جا نگذارید. ضمناً به طور حتم پول و سایر اشیاء قیمتی که نمی خواهید در نزدتان باشد به صندوق های امانات هتل سپرده و موقع لزوم تحویل بگیرید، چون خدای نکرده این قبیل وسایل، چنانچه مفقود گردد اثبات کردن و پیدا کردن آن مشکل بوده و به علاوه اوقات صاحب وجه یا جنس و همین طور مسئولین مربوطه بی نتیجه مصروف خواهد شد.

58- از خواهران محترمه خاضعانه می خواهیم تا ضمن حفظ شخصیت یک زن مسلمان ایرانی از پوشش کامل حجاب اسلامی(چادر) استفاده نموده و بالاخص در موقع خرید، وقار، متانت و رفتار توأم با حجب و حیا و عفت یک زن مسلمان را بروز دهند.

59- خرید سوغات در حد معمول و توان‌،‌ امری مستحب است اما خرید بسیاری از کالاها در عربستان مقرون به صرفه نمی باشد.

60- ساعات حرکت را بر اساس آگهی مربوطه، به دقت به خاطر سپرده، با نظم خاصی رأس ساعت مقرر حضور به هم رسانید.

61- حتی المقدور دسته جمعی و با یکدیگر خرید فرمائید.

62- از چانه زدن هائی که اسباب تحقیر است جداً پرهیز نمائید، به خصوص با فروشنده های فقیری که در حاشیه خیابان مشغول دست فروشی هستند که خود این امر خلاف شئون ایرانیان عزیز است.

63- دقت شود برنامه خرید عزیزان حتماً مقارن با اوقات نماز نباشد.

64- ساعات جلسات آموزشی و توجیهی کاروان در مدینه منوره و مکه معظمه در هتل محل اقامت اعلام خواهد شد. حضور در جلسات و استفاده از مطالب مطروحه مورد تأکید است.

65- همراه داشتن ماسک های طبی برای استفاده و پیشگیری از ابتلا به سرما خوردگی ویروسی توصیه می گردد.

66- پانزده روز قبل از سفر حتما واکسن مننژیت و واکسن آنفولانزا را در درمانگاه های معرفی شده تزریق نمایید و کارت آن را همراه داشته باشید.

67- آب های لوله کشی داخل هتل قابل نوشیدن نیست لذا فقط از بطری های آب معدنی برای آشامیدن استفاده کنید.

68- رعایت مراجعه جهت صرف غذا در ساعات اعلام شده از سوی کاروان الزامیست. بدیهی است بعد از ساعت اعلام شده توزیع غذا امکان ندارد.

69- مسافرانی که رژیم غذایی بی نمک ندارند همراه با غذای روزانه خود مقدار بیشتری نمک استفاده نمایند.

70- تا حد امکان به میزان زیادی از مایعات مانند چای و آب استفاده نمایید لکن از نوشیدن آب خیلی سرد پرهیز نمایید.

71- در هنگام بازگشت اشیا ممنوعه از قبیل چاقو، قیچی، تفنگ اسباب بازی، آتاری، میکرو، سگا، اسباب بازی کنترل دار و باطری دار، کارد، چنگال و دیگر وسایل تیز و برنده را حتماً داخل بارهای تحویلی قرار دهید و از همراه داشتن در داخل هواپیما خودداری کنید.

72- کد مکالمه از مدینه و مکه با اردبیل(0098451) می باشد و بلافاصله بعد از کد شماره مورد نظر را بگیرید.

73- کد مکالمه از ایران به مدینه(009664) و به مکه(009662) می باشد و بلافاصله بعد از کد شماره تلفن هتل را خواهند گرفت.

74- استفاده از تلفن همراه پس از مراجعه به دفاتر مشترکین تلفن همراه در شهر تهران(15 روز قبل از عزیمت) در عربستان سعودی امکان پذیر می باشد.

75- از همراه داشتن مدارک شناسایی(شناسنامه، گواهی نامه، دست چک و…) و زیور آلات، جداً خودداری کنید.

76- اغلب خیابان های مکه و مدینه به صورت بزرگراه است در نتیجه در موقع تردد از خیابان های عربستان احتیاط کامل را داشته باشید و حتما از محل های خط کشی شده عبور نمایید.

77- مبلغ خرد کردن هر 100 دلار در صرافی های سعودی 373-375 ریال سعودی است، تبدیل ریال ایرانی به ریال سعودی به ضرر شما خواهد بود.

78- زندگی در سفر یک زندگی جمعی است پس فشارهای روحی را به حداقل برسانید.

منبع: ویژه نامه ی زمزم ستاد عمره ی دانش آموزی استان اردبیل